بله ؛ کاملا حق با شماست بانو .
یاد داستان ِ حضرت یوسف و خریدارانش اقتادم که یک پیرزن با یک کلاف نخ ، توی لیست خریداران ایشون ثبت نام می کنه .
بعد ازش می پرسن که همه تجار معروف با هزاران سکه ی طلا منتظر خریدن ایشان هستن ، تو چرا اومدی؟ میگه این تجار ، مقداری از دارایی هاشون رو خرج میکنن؛ اما من تمام داراییم(که همون کلاف هستش) رو میخوام بدم .
ببخشید طولانی شد. من این داستان رو دوست دارم.
یارب این شهر چه شهریست ، که صد یوسف ِ دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست...