-
ممنون آجی عزیزم که به یادم بودی
دست درد نکنه
سلام...مرسی بابت عکسا
بیا تو بغلم مهربونمممم
خواهری خودمیییییی :*
ببخشید ک یهو رفتم ی کاری پیش بودم
ازاد شیرازم عزیزم
منم واسه حذفو اضافه رفتم اما خب این استادا تعادل ندارن یهویی میان تشکیل میشه دیگه بعد غیبت و کلی دردسر دیگه :دی
سلام عزیزم شبت بخیر خوبی جونی ؟!
قابل شما رو نداشتن
[IMG]
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/495383-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%DA%86%DB%8C%D9%86%DB%8C
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/495380-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D8%A8%DA%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D9%86%D8%B4-%D9%BE%D9%88%D9%84%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
ها خوب کاری میکنی افرین نرو تشکیل نمیشه
من امروز رفتم ضایع شدم
البته خب من امروز حذف و اضافه داشتماااا
میشوخم باهات
خوش میگذره؟چ خبر از یونی؟؟
سلاااام قربونت منم خوبم
نه من الان ب تو مشکوک شدم بوگو بیبینم کوجو بودی
دیرو یگل هشتی و رتی!
شوخیا ایما حالته گرت؟
مهدیهههههه چطوری؟چ خبر ؟؟چیکارا میکنی؟؟
دلم برات تنگ شده بود اومدم خونتون نبودییییییییییییییییییی راستشو بگو کجا رفتی
مرسی
ایشالا ایشالا
به امید دیدارت
پس خیالت راحت باشه
ایشالا این یه ماهم بگذره بعدش راحته و احتمال زیاد سمت خودتون میاد
چون سپاه نیروهاشو خودش میگیره و احتمال زیاد داداشت خودش از قبل هماهنگی کرده
خدا حفظش کنه ایشالا
ما کوچیک داداشمون و مهدیه عزیزمونم هستیم
مواظب خودت باش مهدیه
خیلی خوشحال شدم دیدمت
خوب خداروشکر
همینم خوبه
سپاه آموزشیش سختیایی داره اما بعدش راحته
داداشت 17 ام رفت یا دوم شهریور؟
به یاد موندن تشکر داره!!
من ازت ممنونم
خوب به سلامتی
چشمت روشن
مرخصی میان دورس؟
تا حالا نیومده بوده؟
تا کی میمونه؟
باور کن همینجورم هست
هرباری که اومدم دیدم توهم 4.5 روز نبودی
هم نگرانت میشدیم هم دلتنگت
خوبه پس نزدیکی
بله دیگه!! مهدیه خانم مگه میشه همین روزای اول بره دانشگاه
ایشالا آخرای مهر حذف و اضافه و بعدش...
داداشت اومد مرخصی؟
آره دیگه آجی خودمی دیگه
دیدم هستی خیلی خوشحال شدم
خداروشکر منم خوبم
دانشگاه شروع شده مهدیه؟
انتخاب واحد کردی؟
راستی کدوم دانشگاهی؟
قابل آجی مهدیه عزیزمو نداره
چیکار کنیم دیگه آجیمون برام عزیزه
نمیگی دلتنگت میشیم؟؟؟
پس کجایی آخه؟
سلام به آجی مهدیه خوده خودم!! که میدونه(یعنی باید بدونه) خیلی خیلی عزیزه
رسیدن بخیر
حالو احوال آجی من چطوره؟
حکایت رفاقت، حکایت سنگهای کنار ساحله...
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت،
بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب؛
اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد،
که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی…
انگشتانت را به من قرض بده ...
برای شمردن لحظات نبودنت کم آوردم
من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم
یکی بود
هنوزم هست
خدایا همیشه باشد... -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
