بابا من یه قضیه دیگه رو گفتم , بابا قرار شد بریم کوه و بعد با کی ها باشیم !!!
قرار بود من بهت بخندم که نمیتونی سیگار بکشی ... الان سر خودم اومده این بلا
طوری که حتی قلیون هم هفته ای یه بار شده ...
بازم بگم یا یک اشاره کافیه ...
اول میگی باید ایثار کنم بعد میگی صب گن ازدواج کنم.....ای بابا...باشه حاجی جون...قبول..
فقط امیدوارم تا یخ نزدم ازدواج کنی..
حاجی کلی از دستت خندیدم...تن لوبیایی...