اي بابا...
راستي بهنام
سه شنبه جلو دانشگاه منتظر تاكسي بودم
تاكسي قربون خدا برم گير نميومد!
آخر شاكي شدم گفتم آه هرچي تاكسي هست جلو محقق پر ميشه
ي دختره كنارم بود پرسيد شما مهموني؟(فارسي با لهجه تركي صداشم نازك كرده بود
)
گفتم:چي؟نه من صابخونه م
- نه يني ميگم شما اردبيلي نيستي؟

راستي بهنام
سه شنبه جلو دانشگاه منتظر تاكسي بودم
تاكسي قربون خدا برم گير نميومد!
آخر شاكي شدم گفتم آه هرچي تاكسي هست جلو محقق پر ميشه

ي دختره كنارم بود پرسيد شما مهموني؟(فارسي با لهجه تركي صداشم نازك كرده بود

گفتم:چي؟نه من صابخونه م

- نه يني ميگم شما اردبيلي نيستي؟
