B
پسندها
2,299

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • از دست تو مگه جز گیج زدن کار دیگه ای میتونم انجام بدم:cool:
    مگه نبودیم؟؟؟؟؟؟

    پر رووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو:d
    حقا که تکی بهناااااااااااااااااااااااااااااااااام......تک;)

    راستی داییمم اسمش بهنامه هااا:d
    آفرین آفرین...اگه خواستی از صحنه ی روزگار محوش کن....چیزی بهت نمیگم....

    ولی اگه ببینمش.....الله گورستمشین او گونو...م س گ
    آره راستی کجاست اون؟؟؟خبری ازش نیست...نکنه سرشو زیر آب کردی پر رووووووووووووووووووووووووووو:d
    کی؟؟؟؟من؟؟؟ با کی بودی؟؟؟؟

    خشن خودتی بچه پر روووووووووووووووووووووووووووو:d

    گللم وورراماااااااااااا اوزلو گارداشیم...م س گ
    اهااااااااان از اون لحاظ......صد بار نگفتم از ساعت 8 به بعد واضح حرف بزن؟؟؟؟؟؟دی

    ساعت 11:38 مخ منم همینطور...داشتم میومدم بکشمتااااااااااااااااااااااااا:D
    منظوووووووووووووووووووووووووووووووووووووور بچه پر روووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟:razz:
    آدم سالم هر از گاهی احتیاج داره.....:redface:

    حال کردی منظورموووووووووووو؟؟؟؟من سالمم....دی
    ددمی آخشام لار گورورم....اونا خاطیر چوخ گوزومه گلمیر.....آنادین؟؟؟ م س گ

    آره دیشب چشمام کور شده بود و بعضی از واقعیتارو نمیدیدم....:redface:
    راستی خودتی پر رووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
    آنادیم....

    سن گورخمااااااا....حاواسیم واردی.....گولاغیمنان وورسا ددمه دیرم ....م س گ

    ددم منی چوخ چوخ ایستییر:)
    آره شهرک نظامیه......ولی فک کنم کم کم میخوان تو کل تهران پیاده کنن.....البته اگه بتونن...دی

    آره خداییش خیلی تأثیر داشت...تو که میدونی چقد دیوونه شدم.....آره خدایی کلی به حرفات خندیدم.....

    ساقول ساقول چوخ ساقول....م س گ

    آخیش..دلم تنگ شده بود:d
    چشم......:cry:

    شاخ داشت یکی دیگه هم قرض کرد:d

    تازه منو تو شهرک راه نمیدادن..میگفتن باید چادر سر کنی....

    منم به دوستم گفتم نمیاااام...گفت راه نداره...میرم از خونه میارم برات....

    خلاصه خنده بازاری بودااااااااااااااا:d
    خوب عزیز من اجازه نمیداد دیگه......:d

    اگه میگفتم اصلااااا راه نداشت....تازه هی میخواست بازخواستم کنه...دی
    آره دیگه رفتم تو کار شعر و شاعری....دی

    داااااااااااااااارم به خداااااااااااااا.....اونم مجبوری شد یه جورایییی.....:redface:

    مورد چی چی بود؟؟؟متوجه نشدم...دقت کن ساعت چنده....10:53...حالا واضحتر بگو...:d
    ادبی بود بهناااااااااااااااااااام:)

    اااااااااااا نمیخوای دعواااااااااام کنی که چرااااااااااااااا رفتم؟؟؟؟؟

    منتظر دعوا بودمااااااااااا:D
    دیدی برد...آخه منم دیدم...دی

    نسبت به دیشب دیگه پر رووووووووووووووووو....

    فلفل نبین چه ریزه....دی
    پرت چی بود بچه پر رووووووووووووووو؟؟؟؟

    خوبم نسبت به دوش.....دی

    ای بدک نبود.....لازم بود برام....به کسی نگیااااااااااااااااااااا...بی اجازه رفتم:redface:
    به علیک سلاااااااااااااااااام بر داداش گلم.....

    خوبی؟؟؟خوشم میاد دوزاریت کج نیس:D

    چه خبر؟؟؟؟ راستی سلااااااااااااامت کووووووووووو تنبل خان؟؟؟؟؟؟؟؟
    دل من با این جور چیزا نمی سوزه
    آقا بهنام باید خدارو شکر کنی که افتخار آشنایی با دختر گلی مث منوپیدا کردی الانم از همکلان نشدن بامن باید بارها افسوس بخوری
    ب سلامتیه اونایی ک درد دلتو گوش میدن اما معلوم نی خودشون کجا درد دل میکنن
    توي قاب خيس اين پنجره ها
    عكسي از جمعه غمگين ميبينم
    چه سياهه به تنش رخت عزا
    تو چشاش ابراي سنگين ميبينم

    داره از ابر سياه خون ميچكه
    جمعه ها خون جاي بارون ميچكه

    نفسم در نمي اد...جمعه ها سر نمي اد
    كاش ميبستم چشامو...اين ازم بر نمي اد

    داره از ابر سياه خون ميچكه
    جمعه ها خون جاي بارون ميچكه

    عمر جمعه به هزار سال ميرسه
    جمعه ها غم ديگه بيداد ميكنه
    ادم از دست خودش خسته ميشه
    با لباي بسته فرياد مي زنه

    داره از ابر سياه خون ميچكه
    جمعه ها خون جاي بارون ميچكه

    جمعه وقت رفتنه...موسم دل كندنه
    خنجر از پشت مي زنه...اون كه همراه منه

    داره از ابر سياه خون ميچكه
    جمعه ها خون جاي بارون ميچكه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا