B@control
پسندها
270

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صهلااااااااااااااااااام
    مرسی خوبم
    چرا بدوبیراه میگی نصفه شبی!؟:surprised:
    سلام چطوری؟
    بیا بریم اینجا کسی نیس خلوت حال نمیده.بیا
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/318238-بفرمايين-داخل-گپ-و-گفتگوی-خودموني-دوستان-باشگاه-مهندسان-ايران/page1077
    چه جالب منم میخواستم برم.
    به اونا هم اصلا محل نذارید.
    کار خودتونو انجام بدید.
    در پناه حق.موفق باشی.
    مردي جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب. در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل".
    چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود. مرد نفسش را در سينه حبس مي کند. دکتر به سمت او مي رود. مرد با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند...
    دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده. ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم... بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کني، با لوله مخصوص بهش غذا بدي، روي تخت جابجاش کني، حمومش کني، زيرش رو تميز کني و باهاش صحبت کني... اون حتي نمي تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسيب ديده...
    با شنيدن صحبت هاي دکتر به تدريج بدن مرد شل مي شود، به ديوار تکيه مي دهد. سرش گيج مي رود و چشمانش سياهي مي رود.
    با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندي مي زند و دستش را روي شانه مرد مي گذارد.
    !!!!!!دکتر: هه! شوخي کردم... زنت همون اولش مُرد
    خداوندا!
    اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
    لباس فقر پوشی و غرورت را
    برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی
    و شب آهسته و خسته
    تهی دست و زبان بسته
    به سوی خانه باز آیی
    زمین و آسمان را کفر می گویی, نمی گویی؟
    خیلی خشنی .. مثل همه دخترهای مشهدی .. آخه چــــــــــــــــــــرا
    شما یه سر به اون شرکت بزن .. احتمالا بهت کمک میکنن .. مدیر عاملش خوبه
    من میرم .. شب خوش
    آها .. اونایی که شما میگی پست برق هستن ... زیاده تو مشهد
    من آدرس شرکت رو بهت گفتم که بری ازشون کمک بگیری .. بالاخره شاید دیدی یه آدم دلسوزی پیدا بشه
    عاشخا گیجن ......
    تقصیر معشوخه هاس خوب
    آخه دوست عزیزم .. من که میگم پشت کوهسنگیه
    پارک ملت این وسط نقشش چی بود ؟
    مگه عاشخا این طوری میشن
    تو که میخوای 12000 تومن پیاده شی .. یکم بیشتر خرج کن یه چیز توپ گیرت بیاد .. عکس هم داشته باشه
    میتونم بهت یه پیشنهاد بکنم ... بری شرکت آذرخش ( مهام شرق ) -- قبلا اونجا کار میکردم ... ببین بهت اجازه میدن وارد کارگاه بشی .. به دردت میخوره
    خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره... به کسی توجه نمی کنه، از کسی خجالت نمی کشه، می باره و می باره و... اینقدر می باره تا آبی شه،‌آفتابی شه..!!
    کاش...
    کاش می شد مثل آسمون بود...
    کاش می شد وقتی دلت گرفت، اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی؛ بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده؛‌انگار نه انگار که غمی بوده؛ همه چیز فراموشت بشه... !!
    کاش می شد...
    هه هه ... باشه
    ولی خواستی بیا تو پیجم بخونشون .... اینطوری جمع و جور تره
    صهلام صهلام صدتا صهلام؛صهلام به روی ماه نشستت مرسییییییییی خوفم آجی:redface:
    اهان.
    زیاد که الان اذیت نیستی؟؟چه جوریاست وضعیت؟؟
    خب خدا رو شکر که خوبی.
    چی شد؟؟چرا دانشگاه نری؟؟واسه چی؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا