اااا پس باید بهت بگم که یادت بیاد . چشم ما خوب شد یا نه
بزار اینو برات بگم . ولی نخندی بهم
اون شب که خیلی چشمم درد میکرد وقتی تو اومدی یاهو داشتم میمیردم از درد دو تا دستمال داشتم پیشم یکیش برای دماغ بود( نمیدونم این چش شده بود .فکر کنم حسود شده بود

) یکیش برای چشمم همینجوری که درد میکرد یهو دست گذاشتم یه دستمال رو گذاشتم رو چشمم نگو دستمال دومی رو برداشتم .. نمیدونی چه سوزشی پیدا کرد . اون شب که نرفتم دکتر ولی فرداش چشمم بسته شد .خودش کم کم باز شد .
خوب من شب نیستم .اخه ساعت8 کلاس دارم .میشه تو پ خ بگی؟؟؟