ava_s
پسندها
374

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :biggrin:
    عمه جون من یکمی تیزم تو این مسائل!!!
    چیزی رو نمیشه ازم مخفی کرد..حتی احساسات:Dباور نداری از داداش بهزاد بپرس ببین چه جوری غیب میگم:)
    عمه جونم ببخشید من باید درخواست میدم...ما کوچیکتریم:redface:
    عمه گوش اون داداشمو بگیر بیارش دیههههههههههههههه...بگو بیاد من تهنا نباشم:cry:
    خدا نکنه عمه جونیییییییییییییییییی...
    :biggrin:
    ای بگم خدا این داداش بهزادو چیکار کنه..داشتیم زندگی میکردیمااااااااااااااااااا!!!الان من موندم یه خانواده ناشناخته..یه بچه بی شناسنامه:cry:
    مرسی عزیزم منم دلم برات تنگ شده بود شیرین زبونم:gol::heart::gol:
    خواهش میکنم قابلتو نداشت :gol:
    سلام برسون بهش..حالا بگو یه توک پا بیاد ما ببینیمش..ببینیم دختر کی شد بالاخره..هر چند عمه مون گله حتما" بابامونم همینطوره!!!!
    اااا پس باید بهت بگم که یادت بیاد . چشم ما خوب شد یا نه
    بزار اینو برات بگم . ولی نخندی بهم
    اون شب که خیلی چشمم درد میکرد وقتی تو اومدی یاهو داشتم میمیردم از درد دو تا دستمال داشتم پیشم یکیش برای دماغ بود( نمیدونم این چش شده بود .فکر کنم حسود شده بود:D) یکیش برای چشمم همینجوری که درد میکرد یهو دست گذاشتم یه دستمال رو گذاشتم رو چشمم نگو دستمال دومی رو برداشتم .. نمیدونی چه سوزشی پیدا کرد . اون شب که نرفتم دکتر ولی فرداش چشمم بسته شد .خودش کم کم باز شد .

    خوب من شب نیستم .اخه ساعت8 کلاس دارم .میشه تو پ خ بگی؟؟؟
    چرا جو میدی...من میگه بیا ببوس...تو منو میبوسی من ذوق میکنماااااااااا
    سلام خاله فسقلی و دوست داشتنیم مرسی فدات تو خوبی؟،ایشالا برای تو و خانواده گلت هم بهترین سال باشه با تاخیر
    مرسی مرسی مرسی :*


    زندگی چیزی نیست که آن را واگذاریم
    و با بی پروایی از آن درگذریم
    زندگی چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم

    خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم
    ... ... سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید:

    آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟
    میسی عمه جونم!!!حالا این پدر گرامی ما کی تشریف میارن ما یه سلامی خدمتشون عرض کنیم؟؟!!!
    خاله عمه جونم ...پرنیان اجی من میشه . دختر احسان میشه ...
    من در فکر خانواده هستم و هر لحظه خانواده رو گسترش میدهیمممممممممم

    خوب برام جالب شد .. وقتی شد حتما بهم بگو چی میخاستی بگی
    از چی میخای سردر بیاری؟؟؟
    در ضمن دلم برات تنگ شده بود خیلیییییییی //
    اصلنم ازم پرسیدی چشمت خوب شد؟؟؟ :razz:
    :redface:
    با اجازه عمه جونم بله!!البته من هنو بابامو ندیدم...در کل هنو نفرات معدودی از این خانواده وسیع رو میشناسم:surprised:
    منم پرنیانم...
    سلام خاله عمه جونم
    پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ . ترسیدی؟؟؟
    خوب هستم الان :D
    یعنی نظر من اهمیت پیدا کرده؟؟:eek::D
    میگن خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو...ولی نمیدونم چه ربطی به موضوع داشت....:confused:
    ای بابا...خودت گفتی عکسام پاک شده من برات فرستادمشون...بد کردم؟؟؟؟
    ی ی ی ی برا خاله زشتوی خودم...دلم برات هوارتا تنگیده...کی میشه ببینمت تو منو بوس کنی؟؟؟؟:D
    مردم که دارن زندگیشون رو می کنن....این دخمره توس که نمیذاره...هی اغتشاش ایجاد میکنه....حرف هم گوش نمیده...هی بهش میگم شطرنجی کن لجبازی میکنه...دلش کتک می خواد...یه 2تا پس گردنی که بخوره حالش جا میاد.
    مانم عاشختیممممممممممممممم



    هیبی نداله ... تو همیشه لفط داشتی به من [IMG]

    ها بخل با هم بخولیم ... بخللللللللللللل
    سلام . شب میام حدود ساعت9:30 . حتما باش .
    چیز خاصی شده؟؟
    نگرانم کردی خاله عمه
    سلام آوا جونم ، من خوبم ننه بزرگ ، تو چه طوری؟
    نه من خیلی خوبم ، کارناممم از بیخ....
    لطف داری.خداروشکر :D
    سیلام آوا ژوووووووووووووونم....
    اینطور نگا نکن...سیاستی بس عظیم پشت این عنوان خودشو قایم کرده...دی:
    منم این خانواده ی گرامی بهم گیر میدن که برم وگرنه خودم سه غیبت رو پر میکنم

    آوا ، از این اسم خوشم میاد ، اسمت خیلی برام قشنگه و اسم یکی از دوستای خیلی نزدیکم هستش
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا