ظهر ملیسا زحمت میکشه و لباسها رو عوض می کنه. بعد من میرم یه جا ازش می گیرم. قراره با شرکت رویا هم هماهنگ کنه که برم تشک ها رو هم تحویل بگیرم. البته ملیسا گفت که ظهر بریم شیرخوارگاه که بعید می دونم من بتونم بیام. خیلی کار دارم. حالا باید ببینم چی میشه. فکر کنم بهتر باشه که دیگه مزاحم بقیه بچه ها نباشیم. من تنهایی میبرم همه رو دیگه!