ataata117
پسندها
342

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اگر نمیدانی،از من بپرس.اگر قبول نداری، با من بحث کن.اگر دوست نداری،به من بگو.اما هیچوقت در مورد من یک طرفه به قاضی نرووووووووووووووووووووووو
    وفاداری یک زن زمانی معلوم میشود که مردش هیچ نداشته باشد...وفاداری یک مرد زمانی معلوم میشود که همه چیز داشته باشد............
    مهر را بر سر آبان بگذار...مهربان میگردد...من تو را با همه ی مهر به آبان دادم...مهربان باش که پاییز بهارت گردددددددددد
    پاییزت بهاری دوستم....
    بچه ای دیدم داشت گریه میکردو میگفت:کسی باهام بازی نمیکنه.دست کشیدم رو سرش و تو دلم گفتم بزرگ شو ببین چه بازی هایی باهات میکنن!!!
    چای مینوشیدم..یکباره دلتنگش شدم.بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد..همه با تعجب نگاهم کردند!!!لبخند تلخی زدم و گفتم:چقدر داغ بود!!!
    دوست داشتن به حرف نیست….!!
    به وقتیه که برات میذاره،
    به ارزشیه که برات قائل میشه،
    به دلگرمیه که بهت میده،
    اما وقتی طرفت همش نیست!!
    وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی..
    این دوست داشتن نیست!!
    “دوست داشتن”این نیست که جاخالی هاشون رو باتو پر کنند! اینه که بخاطرتو…” جاخالی کنند”.!!!
    فِڪـرَﭞ اَز سَـــَرҐ اُفتـــاב...

    بـﮧ هَمیـטּ راحَتے

    نـﮧ آسمــانـ بِـﮧزَمیـטּ آمَــב و نـﮧ בنیـــا تیـــرِه و تــار شُـב

    ســاבه تـَـر اَز آنچـﮧ ڪﮧ فِـڪـرَشـ را مے ڪرבҐ اَز سَـرҐ اُفتـــاבے!!!

    اُفتـــاבے בرُسـﭞ وَسَــطِ چَشمــانَــمـ...

    بــا هَـــر قَطـــرِه اَشڪمـ فُـــرو مـیـریـــزے...

    وَ عـاقِبَـﭞ تَمـآҐ میـشَـــوے!!!

    تَمــاҐ میـشَــوے!!!

    وَ...

    تـمـاҐمیشَــوҐ!!!

    لیلی...

    به قصه ات بازگرد...!

    اینجا مجنون باهمه ی لیلی ها محرم ؟؟ است...

    به جز لیلی خودش...!
    عبور میکنم هرروز از کنار نیمکت های خالی پارک…

    طوری که انگار کسی در اخرین نیمکت

    انتظارم را میکشد!

    و به انجا که میرسم باید وانمود کنم

    که باز دیر رسیده ام…!

    تعلق که نداشته باشی به جایی … به کسی … به چیزی …
    تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی !

    گاهی نیازداری به آغوش بی منت.


    کسی که توروفقط به خاطر خودت بخواد...


    که تواوج تنهایی باچشاش بهت بگه:"باهاتم تاآخرش"

    بگذار بگویم :
    آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم !
    که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ..
    ” تو ادامه ی وجود منی “
    دل من با تو آرام گرفت
    این نوشته های گاه و بی گاه
    قلب من است برای تشکر از تو
    که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی
    صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی
    و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی …
    تسکینم دادی
    من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی !
    فقط خوب کردی ادامه ی وجود من شدی
    . . . خوب کردی !

    چند وقتیست همه دلگیرند از من.....



    دلیل می خواهند....



    مدرک می خواهند برای غمگین بودنم....



    برای ناامید بودنم....برای تلخ شدنم.......



    نگران نباشید....من نه غمگین شده ام...



    نه ناامید....نه تلخ.......



    فقط مدتیست به دنبالشان می گردم.....



    مدتیست گم شده اند....



    صبرم....تحملم......امیدهایم.....انگیزه ام......



    نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سرگذشتم جا گذاشتمشان.......



    هــرزگی مـخـتـص بـه تــن فــروشـی نیـسـت !



    ربـطـی بـه جـنسـیت هــم نــداره . . .



    هـمیـن کـه از اعــتـمـاد کسی ســوء استـفاده کـنی هــرزه ای ،



    هـمیـن که به دروغ بـگی دوسـتـت دارم هــرزه ای ،



    هـمیـن که خــیانـت کـنی هــرزه ای ،



    همیـن که عشــقـتـو بـه خــاطــر پــول بفـروشی هـرزه ای ،



    اگه میخــوای تــن فــروشی بکـنی ،



    صـاحـب اخـتـیار بـدنـتی . . .



    امـا هــرزگی نـکن . . . !



    چــون از احـساس و آبــروی و غــرور دیگران بایــد مـایـه بـذاری . . . !
    ای وای بر اسیری که از یاد رفته باشد

    در دام مانده باشد،صیاد رفته باشد

    آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله

    در خون نشسته باشد،چون باد رفته باشد

    از آه دردناکی سازم خبر دلت را

    روزی که کوه صبرم،بر باد رفته باشد

    آواز تیشه امشب از بیستون نیامد

    گویا به خواب شیرین،فرهاد رفته باشد

    بعضی آه ها را هرچقدرم از ته دل بکشی باز خالی نمیشی
    امشب دل من پر از همان آه هاست:cry:
    پاییز که از حوالی حوصله ات بگذرد

    من زرد می شوم..

    و غریبانه

    و نیلوفرانه

    ” دوستتـــ دارمـــ “

    نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار می کنند

    من درست مثل خودم

    هنوز و همیشه

    ” دوستتـــ دارمـــ “ …!

    عزیزم......

    هیچ میدانی

    جزییات چشمهایت

    کلیات زندگی من است !؟...

    برای دوست داشتنت

    از من دلیل می خواهند؟

    نازنین ..

    چشمانت را قرض می دهی !!...

    همیشه سر کلاس املاء

    دوستت دارم را اشتباه می نوشتم

    تا معلم مرا جریمه کند

    که من در یک ورق سفید

    صدبار بنویسم که دوستتـــ دارمـــ...

    دفتری بود که گاهی من و تو

    می نوشتیم در آن

    از غم و شادی و رویاهامان

    از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

    من نوشتم از تو ،

    که اگر با تو قرارم باشد

    تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

    که اگر دل به دلم بسپاری

    و اگر همسفر من گردی

    من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

    تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا !!!

    تو نوشتی از من ،

    من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

    با تو گریه کردم

    با تو خندیدم و رفتم تا عشق

    نازنیم ای یار

    من نوشتم هر بار

    با تو خوشبخت ترین انسانم...

    ولی افسوس

    مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا