رسیده ام ته خط ٬ نقطه٬خط پایانی...
به انتهای همان ماجرا که می دانی
تو باد سردترین برگ زرد تقویمی
و من که برگ تکیده کف خیابانی
کمال زندگی برگ دست تو افتاد
همان هبوط غریب و سلوک عرفانی
از این به بعد تو را جستجو نخواهم کرد
در انزوای غریبانه غزلخانی
نه!اشتباه نکن در سرم هوایی نیست
منم که خسته شدم از هوای بارانی
تو رفته ای و صدایت که مومیایی شد
درون مقبره گوش من که می خوانی...
تو بهترین غزلت را برای من گفتی
تو تا همیشه برایم((ردیف)) می مانی
به انتهای همان ماجرا که می دانی
تو باد سردترین برگ زرد تقویمی
و من که برگ تکیده کف خیابانی
کمال زندگی برگ دست تو افتاد
همان هبوط غریب و سلوک عرفانی
از این به بعد تو را جستجو نخواهم کرد
در انزوای غریبانه غزلخانی
نه!اشتباه نکن در سرم هوایی نیست
منم که خسته شدم از هوای بارانی
تو رفته ای و صدایت که مومیایی شد
درون مقبره گوش من که می خوانی...
تو بهترین غزلت را برای من گفتی
تو تا همیشه برایم((ردیف)) می مانی