راستي من قرار بود به تو يه چيزي بگم
داستان سر همين تولد مولدت بود.مي خواستيم نظرخواهي كنيم ببينيم خودت چي ميگي كه بي خيالش شديم
گفتم بارون كه تاپيك سمينارتو زده
يه تاپيكم واسه مديريتت ميزديم چند روز ديگه شم كه تولدت بود دوباره يه تاپيك ديگهكه ديگه هرچي كاربره از آرامش و آسايش بدش بياد [IMG] [IMG]
از چشم همه بيوفتي بسكه تو چشمي[IMG] [IMG]
البته مي خواستم پدرجد خونه تم بيارم جلو چشات [IMG] ولي نشد كه بشه حيف [IMG]