-anjel-
پسندها
372

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به ضیافت زندگی می روم.
    در سبد شادمانی هایم
    یک دسته گل دارم،
    مقداری رایحه،
    و یک مشت صفا...
    میروم تا ضیافت زندگی را با اینها بیارایم......:gol:
    اینجوری هم که میگیذ نمیشه که خب من از کجا بتونم بخونم اینارو که میگید
    البته شوخی میکنم
    هرجور راحتید چون اثر برای شماست و دوست دارید نگه دارید و دوست دارید هم بدید بخونید
    درکل بهتون تبریک می گم
    شما هم می نویسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خب زودتر میگفتید
    یعنی الان یکیش هم نمیزارید تا بخونم؟؟
    اسمم برا چی اخه؟
    نه زیاد مهم نیست
    اگر قراره کسی بخونه و کمکش کنه برای من همین بسه .
    البته اگر با نوشته های من یوقت خدایی نکرده کسی مشکلی براش پیش نیاد
    اگر یه روز تونستم یه کتاب بنویسم اونوقت خب اسمم میاد پای کتاب که اونم مثل بقییه کتابهاس که اسم دارن
    اسم ما که نه اسم من زیاد مهم نیست عمیقتر نگاه بشه به نوشته خیلی بهتره
    خب اگر اینجوریه بله تو مرتبه های بعد دل منم میسوزه
    ولی می دونستید هرچی بیشتر در راه خدا فدا کاری میکردن و بیشتر بدن شون ضربه میخورد بیشتر به خدا عاشقتر می شدن و درجه بالاتر میرفت اصلا بعضی اوقات هم اینقدر خوب بودن متوجه ی این زخم های عمیق نمی شدن و به خود اون بالایی و زودتر رسیدن بهش فکر میکردن و غرق در اون یار بیکران بودن
    مثل عموی خودم که کامل سوخته بوده :cry:
    خداییش اونا کجا ما کجا البته ببخشید باید بگم من کجا
    غم من بیشتر بیشتر به حال خودمه که باید روز به روز به اونا نزدیک بشم ولی ممکنه کج برم
    من که غبطه میخورم به موقیعتشون
    انوقت اگر قرار باشه گریه کنم به حال خودم گریه میکنم
    برا ی شهیدا خیلی خیلی شادم چون به سعادت اصلی رسید به خدا و این بهترینه
    همون کاری که شما میگید دوست دارید انجام بدید رو اینها یعنی خدمت به دیگران برای رضایت خدا یا همون جهاد به بهترین شککل انجام دادن
    باز مثل هر شب کسلم
    غصه نشسته رو دلم
    میگن بازم شهید میاد
    یه عالمه خیلی زیاد
    ای ایران.ای مرز پر گوهر.

    زنده باد.ایران.ای ایران

    دسته گلای بی زبون
    گمشده های بی نشون
    یه ریزه خاکسترشون
    دو حلقه انگشترشون
    یه تیکه استخون سرد
    یه شاخه گل یه بال و پر
    یه دکمه ی پیرهنشون
    یه ذره خاک تنشون
    تابوتای یه اندازه
    تو هرکدوم یه سربازه
    باده که شیون می زنه
    ابره که بر تن می زنه
    تابوتا خیسه آب می شن
    دسته گلا خراب می شن
    می پیچه تو شهر و دهات
    عطر سلام و صلوات

    آی مادرای مهربون

    بچه هاتون بچه هاتون
    دسته گلایی که دادین
    به جبهه ها فرستادین
    حالا با تابوت اومدن
    با بوی باروت اومدن
    سر ندارن پا ندارن
    شوق تماشا ندارن
    مادرا از خدا می خوان
    با گریه و دعا می خوان
    تابوتاشونو باز کنن
    بچه هاشونو ناز کنن

    اما بویی عجیب میاد
    بو کنی بوی سیب میاد
    میگن کسی که پا بشه
    راهی جبهه ها بشه
    سر به بیابون بذاره
    تو عاشقی جون بذاره
    اونجا که افتاب می شینه
    باغ گل سیب می بینه
    بچه های نجیب من

    باغ گلای سیب من

    رو عشقتون پا نذارین
    ایرانو تنها نذارین
    ایرانو تنها نذارین
    سلام سلام
    یه شعر هست الان می نویسم می خوام ببینم ترانه شو گوش دادید
    اخه خیلی با حاله
    خدایا! بدان که صدای من، ندای من، خواستن من ، انسان شدن و انسان ماندن است........
    یاد خدا عقل را آرامش می دهد، دل را روشن می کند و رحمت او را فرود می آورد.
    دستت درد نكنه ابجييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي.............:D
    هنره ديگه...از هر انگشت صد تا هنر ميباره ...ابجيمو ميگن...:دي

    من؟منو بيخيال...از من گفتن جز اعصاب خوردي چيزي نداره
    نه مثه اينكه بيشتر از يه كلمه بلدي...چون معنيه جمله تركي كه گفتمم فهميدي...:دي
    اره يادمه....كاره خوبي ميكني....كلا ابجيه اكتيوي دارما....
    يادم نرفته هرنهايي كه داري ابجي خانوم...
    اوفففففف.....تا كي بياد ما ببريم بريم سره جاي اولمون...:دي
    سقوط كردم به دسته دو،بس كه باخت دادم...:دي
    خب به قوله ابجي روشنك دومي را بيخود ميكنم من باشم...:دي
    اولي چي...عمرا بهم بياد كه عارف باشم...:دي

    ما كه هم شاديم..هم اميدوار هم ميجنگيم....اما همش ميبازيم...:D
    جدي؟؟
    من فك ميكردم بي ارزويي يعني نااميدي...
    اخه از بس همه چي را ادم در دوردست ميبينه كه حتي خيال ارزو هم به سر راه نميده
    اميدورام يه روزي بهش برسي...
    خيلي ارزوي قشنگيه....

    من همچين ارزويي ندارم...يعني كلا ارزو ندارم...اما...
    خيلي دوس دارم خودمو وقفه اينجور چيزا كنم....
    آفرين ابجي....
    اي وللل....آبجيه گله خودميييييييييييييييييييييييييييي.....
    آره ديگه،آدرس ميدم پست ميكني دره خونمون....خو كپك بزنه،من ميخورم:d

    روشنك موسسه را راه انداختي؟؟:d
    تا منم بيام كمك...:دي
    نگران نباش...به قوله خودت توكل به خدا....
    حتما هواتو داره ابجي......
    ايشالا اونم قبول ميشي....بعد خودم يقتو ميچسبم شيريني ميگيرم ازت:D
    واسه خاطر شيريني هم كه شده منم ابجيه دل صافمو دعا ميكنم:D
    جدي ميگي روشنك؟؟
    واي ابجي تبريك ميگم......مباركه....
    اصلا من خبر نداشتم ازمون دكترا دادي...و گرنه ميپرسيدم
    عاليه روشنك...عالي....ايشالا مرحله دوم هم با موفقيت رد ميكني...
    مرحله دوم مصاحبست؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا