در چشم من نیاید خوبان جمله عالم...............بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته
من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم...........تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی......................گر گرد درد گردی فرمان من گرفته
در بحر ناامیدی از خود طمع بریدی....................زین بحر سر برآری مرجان من گرفته
بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت.......تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده.......................پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
من دامنش کشیده کای نوح روح دیده..........از گریه عالمی بین طوفان من گرفته
تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته......................تو یار غار وآنگه یاران من گرفته
گوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگر...............عشاق روح گشته ریحان من گرفته
یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته.........مستان و میپرستان میدان من گرفته
همچو سگان تازی میکن شکار خامش......نی چون سگان عوعو کهدان من گرفته
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی..........اشراق نور رویش کیهان من گرفته
من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم...........تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
تو نیز دل کبابی درمان ز درد یابی......................گر گرد درد گردی فرمان من گرفته
در بحر ناامیدی از خود طمع بریدی....................زین بحر سر برآری مرجان من گرفته
بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت.......تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده.......................پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
من دامنش کشیده کای نوح روح دیده..........از گریه عالمی بین طوفان من گرفته
تو تاج ما وآنگه سرهای ما شکسته......................تو یار غار وآنگه یاران من گرفته
گوید ز گریه بگذر زان سوی گریه بنگر...............عشاق روح گشته ریحان من گرفته
یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته.........مستان و میپرستان میدان من گرفته
همچو سگان تازی میکن شکار خامش......نی چون سگان عوعو کهدان من گرفته
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی..........اشراق نور رویش کیهان من گرفته