anise b
پسندها
3,991

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلااام
    واااای چه رنگیییییییییییییی
    عالییی
    بوووس نارنجییی...
    خوبم...شوما خوبی؟؟؟
    بری چه زود....
    شبت شکلاتی و مهتابی;)
    خوب بخوابی
    میخوای بری؟؟؟کجااا؟؟
    حالا حالا هاااا اماده نمیشه. شاید اخر شب .!!!
    هرگز در برابر پرسشی نماندم مگر برابر کسی که پرسید:تو کیستی ؟ من خودم هستم !

    چون :

    به اندازه ی کافی دیگران وجود دارند .

    از آن جمله هایی هستم که انتهایش سه نقطه می خواهد

    حالا هر طور می خواهی تفسیرم کن خواستم بگویم که کیستم .

    دیدم نگفتن بهتر است !!!

    چه سود آنکه با من نمی ماند ، همان بهتر که نشناسد مرا...



    آنکس که می ماند ، خود ، خواهد شناخت...
    هوم حواسم به نگرانی نبود اصن....:D
    قیافتو اونطوری نکن بیریخت میشی:redface:
    تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله
    گفتم بلو اله !
    طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام
    باشه نمیزنم..........ولی با بمب فقط خاکستر میشه.........بمب ندارم اینو دارم
    انیسم فعلنی برم دیگه.مراقب خوبیات باش عشقمممممممم.دوست دارم .شبت ستاره بارون:love::love::love:
    ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺖ !
    ﯾﻪ ﺍﺳﻤﺲ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ
    ” ﺳﻼﻡ ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﺗﮏ ﺑﺰﻥ ﺷﻤﺎﺭﺕ ﺭﻭ ﺳﯿﻮ ﮐﻨﻢ “
    ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺮﺍ ﻧﺼﻒ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺗﻠﻔﻨﻢ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ !
    ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ۹۷ ﺗﺎ ﻣﯿﺴﮑﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻢ |:
    ﯾﻨﯽ ﺁﯼ ﮐﯽ ﯾﻮﯼ ﻣﻮﺯ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ . .
    پرسید «پدر جان در این سفره چند جوجه است؟» پدر با تعجب جواب داد «معلومه دو تا» پسر گفت «ولی فلسفه ثابت میکند این جا 3 تا جوجه است» پدر گفت «جل الخالق ! چطوری؟» پسر با اشاره به جوجه ها گفت«این یکی (که در حقیقت وجود نداره و از جنس فلسفه است!!) آن هم دوتا (که خوشمزه و بریان شدن)» پدر لبخندی زد گفت «چه قدر جالب پس فلسفه این است (عجب چرت و پرتیه) تازه باعث صرفه جوی هم می شود » بعد یکی از جوجه هارا به طرف خودش کشید و دیگری را (اون یکی را) در بشقابی به همسرش داد و سپس به پسرش گفت«خیلی خوب شد (حالا کنف میشی پسر الدنگ) این دو تا جوجه سهم ما و سومی رو هم طبق فلسفه خودت (و 100 البته منطق ارسطو ) سهم تو نوش جانت (کوفت کن)»
    طوری گرفته بود که انگار فوق پروفسری گرفته باشه یه شب باباش سر شام پدرش ازش پرسید «پسرم ما بالاخره نفهمیدیم این فلسفه فلسفه که میگی یعنی چی و به چه دردی می خوره» پسر Oskole داستان ما کراواتش را روی سینه جابجا کرد (نپرسید که که آقا پسر داستان ما سر شام کراوات بسته بود ) و گفت «پدر جان درک این مسئله برای شما که سواد ندارید سخت است اما من سعی میکنم که با یک مثال فلسفه را برای شما توضیح دهم» بعد
    آهان آهان..........چه مخلفاتی هم داره.........زیاد:d
    اوکی خوبه ........همون ایشالله راضی میشه:D........بهش بگو یا راضی میشی یا با کتک میاریمت سر سفره عقد:surprised::d
    فایده فلسفه : گویند در زمانی نه چندان دور (میگن همین چند روز پیش) یه پسر بچه مثبت به ظاهر درسخوان که تا حالا یه GF نداشته که با سلام و صلوات فراوان برای تحصیل فلسفه به خارج رفته بود بعد از اخذ مدرک لیسانس برای دیدار پدر مادرش (بابا مامانش) به شهرشان برگشت تو خونه خودش
    دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.

    پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:

    لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده‌ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرستباعشق : روبرت


    دخترجوان رنجيـده خاطرازرفتارمرد، ازهمه همکاران ودوستانش مي خواهدکه عکسي
    ازنامزد،برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به اوقرض بدهند وهمه آن عکس‌ها راکه کلی
    بودندباعکس روبرت، نامزد بي وفايش، دريک پاکت گذاشته وهمراه با يادداشتي برايش پست
    ميکند، به اين مضمون


    روبرت عزيز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت راازميان عکسهاي توي پاکت جداکن وبقيه رابه من برگردان...
    نگشتی..........انیس دست بجنبون......تو بیشتر آدم میشناسی:D
    وا جلل الخالق.......اینو دیگه نشنیده بودم ...........جن کجا بود خواهر:confused:
    ناصرو بقیه مخلفاتش؟!؟! یعنی چی؟:surprised:
    چرا در حال گریستن هستی؟؟؟:d
    خو دیشب یه مقدار دیدم داشتم سکته میکردم .:d
    ازین شکلکا ندااااااارم:cry:بخلللللللللللللللللللللللللللللل
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا