با عرض معذرت صبح نرفتم کسل بودم
ساعت 2 رفتم بچه ها رو دیدم زیاد باهاشون جور نیستم تنها سلام الیک چوون خوشم نمیاد ازشوون
تنها با یکی دو نفر حرف میزنم اما امروز اصلا حوصله هیچکدومشون رو نداشتم نمیدونم چم شده
این استاد هم فامیلمون بود زن بردار شوهر خواهرمه آشناست رفتم ردیف اول روبرش نشستم

آره بابایی بهترم اما بعضی اوقات سوزش میگیرم من تحملم زیاده تاحالا عملم کردم