amir ghasemiyan
پسندها
8,563

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بابا امیر من اتاقتو تمیز میکنم نیاز نیست به اونها بگی کمکت میکنم
    مرسی داداش
    من دارم کار میکنم...البته یه مقاله دارم...
    اگه به مشکلی برخوردم میام پیشت...
    ب ب ب

    من اتقه خودمو مامانم تمیز میکنه .

    به من چه .والا:razz:
    انقد تو رو بزنم امیررررررررررررر

    برو دوردونه ی من برو به کارات برس [IMG]
    خدارو شکر...
    خوبه همه چی...
    امیر میخوام متلب یاد بگیرم حرفه ای..
    البته مقدماتی خیلی مبتدی بلدم...ولی دارم کار میکنم..
    کمک کن بهم :دی
    مرسی...خوبم...
    خو نیگا باید یهو تنوع داد..
    از آدم بری سمت گیاهان :D
    ______________
    چه خبرا؟!
    سلام

    اره میدونم بهم مدرک نمیدن تو نمیخواد بگی خودم دارم میرم:cry:
    سلام استاد...
    این دوستتون که زنگ نزده تا حالا...
    لطفا بهش بگید اگه فروختتش یا به کسی داده یا نمی خواد بفروشتش ...
    حداقل به من در قالب یه اس ام اس بگن که بنده هم تکلیفم رو بدونم ...
    خیلی ممنون
    من که دارم سوال میکنم از اینکارو نمیکنم خیالت راحت من از یه خانواده ی اصیلو نصیبیم
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    ///
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
    پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
    تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
    من همه محو تماشای نگاهت
    ///
    یادم آید : تو به من گفتی :
    از این عشق حذر کن!
    لحظه ای چند بر این آب نظر کن
    آب ، آئینه عشق گذران است
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
    باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

    با تو گفتم :‌
    "حذر از عشق؟
    ندانم!
    سفر از پیش تو؟‌
    هرگز نتوانم!
    ///
    باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم
    سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
    ////
    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
    بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

    کوچه -فریدون مشیری
    با عرض معذرت صبح نرفتم کسل بودم
    ساعت 2 رفتم بچه ها رو دیدم زیاد باهاشون جور نیستم تنها سلام الیک چوون خوشم نمیاد ازشوون
    تنها با یکی دو نفر حرف میزنم اما امروز اصلا حوصله هیچکدومشون رو نداشتم نمیدونم چم شده
    این استاد هم فامیلمون بود زن بردار شوهر خواهرمه آشناست رفتم ردیف اول روبرش نشستم:D
    آره بابایی بهترم اما بعضی اوقات سوزش میگیرم من تحملم زیاده تاحالا عملم کردم
    سلاممممممم نرووووووووووووووووو
    من اومدمممممممم از دانشگاه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا