amir 7334

دوس دارم ببینیش

[IMG]
[IMG]

khahesh mikonam azizam..mec

mrc to ham hamintor..bye

are dg vase hamine!!

fine..chi bgam manam emruz tu uni sare zamin dar haale kashte bazr budam kole badane mobarak kufte shode

خوشالم خوشت اومد شما لطف داری

eshkali nadare mohandes khodeto narahat nakon arzeshe ozrkhahi kheyli bishtar az in harfast...!che khabar?khosh migzare?

توی این مار و پله بازی،تاس خوب باید بریزی که نبازی.
نترس بریز،میاد واست! نری فقط اگه کلفت پارتیت پیش قاضی!
حتی یک قدم مونده به خونه،تاس اگر باهات نامهربونه،
بر می گردی به ته دره، زندگیت می شه گرگ و تو می شی بره!
تاس خوب کارمای کار نیکه،سزای کار بد چاه تاریکه.
گاهی هموار و صافه راهت ولی دره ی هوس همین نزدیکه
عقرب و مار زنگی سر راهت در کمین که بندازن به چاهت.
اگه دلت می خواد که نشی گرفتار،به هدف بدوز فقط اون نگاهت.
اگه یه روز با سر بیفتی تو چاه،دنیا بشه به چشمت تاریک و سیاه،
پله رو بگیر برو بالا ،بیا بیرون دوباره ادامه بده به راه...
دنیا پر راه و چاه و بازیست،بهترین راه ولی بی نیازیست.
در خوشبختی جلوی پاته ولی کسی نمی دونه کلیدش دست کیست...!
زندگی فقط لحظه ی کنونه،تو کر فردا بودن جنونه!
دیروزو فراموش کن که گذشت،امروزو بچسب که نمی مونه...
زندگی بازیه هم نبرده پر از شادیه هم که پراز درده

تاس خوب و بد جزو بازیه هرکی تاس نریزه بازی نکرده...!

ozr khahi???vase chi!?!!!

ممنون از عکس زیباااااااااااااا

slm amir mrc kheyli axaei k mizari honario jaleban!

رازی در افتاب گردان هس ک حتی در گل سرخ نیس و ان عشقی است ک ب نور دارد

ممنون دادشم شب خوش.

هه هه . مردم از خنده . این عکس و من می خوام لطفا

نه قربونت . منظورت چی بود

وحشت از عشق که نه! ترس ما فاصله است...


وحشت از غصه که نه! ترس ما خاتمه است...


ترس بیهوده نداریم! صحبت از خاطره هاست...


صحبت از کشتن نا خواسته ی عاطفه هاست...


کوله باریس پر از هیچ که بر شانه ی ماست...


گله از دست کسی نیست...


مقصر دل دیوانه ی ماست...

قربونت امیر جونی شما بزرگی. چه خبرا? خوش میگذره

khube movafagh bashi...man daram miram shab khosh!

slm az mast,mrc to chetori?chikar mikoni ba darsa mohandes?

سلام به به داداشم چطوره ? راستی از این ورا افتخار دادیا

kheyli khoshgel bud mrc

برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
نمی دونی برادرجان چه غمگینم
نمی دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
نمی دونی چه سخته در به در بودن
مثل توفان همیشه در سفر بودن
برادر جان نمی دونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادر جان ، برادر جان دلم تنگه
دلم تنگه از این روزای بی امید
از این شبگردی های خسته و مایوس
از این تکرار بیهوده دلم تنگه
همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
دلم خوش نیست غمگینم ، برادرجان
از این تکرار بی رؤیا و بی لبخند
چه تنهایی غمگینی که غیر از من
همه خوشبخت و عاشق ، عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم ، شاید که با فردا
طلوع خوب خوشبختی من باشه
شب رو با رنج تنهایی من سر کن
شاید فردا روز عاشق شدن باشه

ف ی ل ت ر


کرده است


دل را


درد !


ببین


بــــــــــاز نمی شود!