نمیدونم نتم چه مرگ شده باز
ببخش اون پیامتون رو الان دیدم
هیچ کدوم از شعر ها از من نیست فقط زیاد وبگردی میکنم یه چیزایی خوشم بیاد اینجا میزارم واسه ی دوستان ...
زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم ...
سلام مرسی واسه ی دوستی امشب باز هم پستچی محله ی ما نیامدیا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را ...تو که هر روز برایم نامه می نویسی...مگه نه؟!؟