ali tanha91
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این قاعده بازیست :اگر دست دلت باز شد که دوستش داری ...
    .
    .
    .
    .
    ... .
    .
    .
    .
    .
    .
    باختنت حتمی است.....
    كسی رو برای دوست داشتن انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه تا مجبور

    نشی به خاطر اینکه تو قلبش وارد بشی خودت را کوچک کنی
    چه تکلیف سنگینی ست ; بلاتکلیفی
    .
    .

    وقتی که نمی دانم
    دارمت یا ندارمت


    خـوشـبـخـتـی
    مـلاقـاتِ دوبـاره چـشـم هـای تـوسـت
    حـتــی اگــر در نـگـاه تــو ،
    تـصـویـری از رویـای بـاهَـم بـودنمـان نـبـاشــد . . .


    یک لحظـه گـوش کـن خـــداوند ؛
    جـدی میگــم . . .
    نه شکوه است نه گلایه
    در این دنــیا . .
    حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست !
    ... ...
    یـک دسـتی بـه زندگیـشان بکـش
    لــــــــــــــــــــــــ ــــطــفا"
    چقدرمتفاوتند
    ادمها
    عشق برای یکی دلگرمی و برای دیگری سرگرمی...
    مـ ـی دانم کــ ــار داری!

    سـ ـَرَت شــ ـلوغ است!

    مـ ـی دانم!

    ... اما اینکـ ــه موقع خـ ــواب...

    روی تخـــتت... چند ثانیه...

    فقط لحـ ـظه ای بــه ذهــتنت خــ ـطور کند...

    کــ ـه یکـ ــ جـ ـایی...

    کـــ ـسی...

    روی تخـ ــتش...

    موقع خــوابــ ـش...

    برای "تــ ـو" اشـ ــک مـــ ـی ریزد!

    همین هـ ـم بـ ـرای مــ ـن کـ ــافیست..ادامه ..
    حس میکنم تو رو تو هر شب خودم...


    شبی از شبها :
    یاد من
    -پاورچین پاورچین-
    از در خانه برون رفت.
    وندانستم کی باز آمد
    وکجا بود
    آنقدر بو بردم
    که تنش بوی دلاویز ترا با خود داشت.


    شبی از شبها :
    تو مرا گفتی
    "شب باش"
    من كه شب بودم و
    شب هستم و
    شب خواهم بود
    شبِ شب گشتم.
    به امیدی که تو فانوس نظرگاه شب من باشی
    آدم باید یک " تو " داشته باشه ؛
    که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود ،
    بهش بگه :
    مهم اینه که تو هستی !

    بی خیال دنیا ... !
    دست هایم به آرزوهایم نرسید
    آن ها بسیار دورند...
    اما درخت سبز صبرم می گوید:
    امیدی هست...
    دعایی هست ...
    خدایی هست...
    دیگر نمیگویم گشتم نبود نگرد نیست
    بگذار صادقانه بگویم ...
    گشتم بود اتفاقا بود
    فقط مال من نبود
    بگذار دیگری بگردد شاید مال اوست...!!!!!
    برای خیانت ،
    هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
    به انـــدازه تــــظـــاهـــر
    به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
    هیسسسسسسسسسسسسس
    این بازی_________________ عادلانه نیست

    این زندگی همه اش . . . مار بود

    پله هایش کجاست...
    امروز که محتاج توام جای تو خالیست

    فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

    در من نفسی نیست ؛ نفسی نیست

    در خانه کسی نیست ،‌مکن امروز را فردا

    بیا با ما که فردایی نمی ماند

    که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمیداند

    تا ایینه رفتم که بگیرم خبر از خود

    دیدم که در آیینه هم جز تو کسی نیست

    من در پی خویشم به تو بر میخورم اما

    در تو شده ام گم به من دسترسی نیست

    نکن امروز را فردا

    دلم افتاده زیر پا

    بیا ای نازنین ای یار ، دلم را اززمین بردار

    در این دنیای ناهموار که میبارد به سر آوار

    بحال خود مرا نگذار رهایم کن از این تکرار


    " رهایم کن از این تکرار"

    :gol::gol::gol::gol:



    بزن مطرب که امشب دلبرم مستانه می رقصد
    بـت افسـونگـرم لب بــر لب پیمـانه مـی رقصـد
    بـده ساقی شراب آتشین مست و خـرابم کن
    کـه امشب دلـبرم در مجلس بیگـانه مـی رقصد


    شاید اون کسی که داره میره من باشم
    ولی این تو هستی که منو تتها گذاشتی


    نخی سیگار مانده برایم
    برای همه ی دلتنگی هایم
    من و شب و تنهایی و سیگار
    کوله بار غم و تکیه بر دیوار…
    پُک اول به حرمت دلم
    پٌک بعدی به حرمت دلت
    به حرمت دلم که بی هوا شکست
    به حرمت دلت که باورم نکرد و رفت



    Yarın boyün ğücağladım
    Yar ağladı mən ağladım
    Yığışdı ğonşular bütün
    Tar ağladı mən ağladım
    Başında ğar ğalan dağa
    danışdım ayrılıq sözün
    Bir ah çəkib başında kı
    ğar ağladı mən ağladım
    Tarımda nar ağacları
    məni ğörüb danışdılar


    فراموشم نکن…
    شاید سالها بعد، در گذرخیابانها از کنار هم
    بگویی آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود…


    در آینه مردی دارد بغض می کند
    بیایید بغلش کنید
    پشتش را بمالید
    به او بگویید همه چیز درست می شود
    دلش می خواهد کمی دروغ بشنود
    آینه را پایین تر نصب کنید
    گمانم دیگر به زانو در آمده


    خانه ای خواهم ساخت
    که در و پنجره اش قفل شود
    تا کسی بی اذن من داخل خانه نشود
    میهمانم قدمش بروی چشمم، لیکن
    آنکه از خانه بخواهد دل بدزدد هرگز
    من دگر پیر شدم
    خسته…
    زمین گیر شدم
    پای رفتن به سراغ دل خود را هیچ ندارم، هرگز
    با دلم بازی بس است
    این چراغ آخر است


    وای از نیمه شبی که بیدار شوم و…
    تو را بخواهم… و…
    پاکت سیگارم خالی باشد…


    تو رفتی و بعد تو هرکاری که کردم نشد
    برای فراموشیت هر راهی که رفتم نشد
    به هر سو که می شد و به هر کو رفتم
    به هرکه می شد و به هرکه دل بستم
    گفتم می روم با دیگری یار می شوم، نشد
    هیچ آغوشی برایم آغوش گرم تو نشد
    عهد بستم فراموشت کنم چشمانت از یادم نرفت
    اسم زیبای تو هرگز از خاطرم بیرون نرفت
    با شرابی مست کردم که از یادم بری، نشد
    بخدا در عالم مستی هم یادت فراموشم نشد


    ما تورو همونجوری که بودی خواستیم
    با بد و خوبتم که همیشه ساختیم
    این تو بودی که به هر بهونه ای نخواستی
    عاقبتم رفتی و مارو تنها گذاشتی
    بخاطر تو بود کشیدیم این همه سختی
    تو با شرایط ما نساختی و رفتی
    الانم گله ای نیست برو خوش باشی
    از اولم همینو خواستم که تو خوش باشی


    منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
    می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم
    از لحظه تولد سفر تقدیر من بود
    تنم اسیر جاده دلم اسیر تن بود
    یه قصه ی تازه نیست خونه به دوشی من
    هراس دل سپردن عذاب دل بریدن
    اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد
    فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد
    لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
    باید برم حتی اگه اونجا بپوسم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا