تو فکر کن چه خونه ای بشه اون خونه.
اون اسمش الهام بود.
خیلی جالب بود امید. الهام اومد دنبال آرامش، بعد آرام خداحافظی کرد و رفت. بعد چند دقیقه آرام گفت من دارم بر می گردم. من نگاهم به ورودی بود یهو دیدم آرام اومد تو و از پله ها اومد پایین بعد پشت سرش دیدم دوباره آرام از در اومد تو!!! احساس کردم خیلی قلیون کشیدم!! بعد دوباره نگاه کردم دیدم یه آرام داره جلو جلو میاد و یه آرام هم داره پشت سرش میاد!!!