100af
پسندها
1,359

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/245295-دنبال-خودت-میگردی-؟!؟!؟!؟!?p=3203609#post3203609
    عمر من
    تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
    تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
    تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
    تا دشت یادها
    هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
    پرواز کن
    پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/243133-این-همه-انتظار-...........?p=3166525#post3166525
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/241109-نامه-ی-پسر-بچه-ای-به-خدا-برای-دوچرخه?p=3138554#post3138554
    راه رفتن میان آدم ها
    گم شدن توی کوچه ی بن بست!
    تکیه دادن به سیــ ــنه ی دیوار!
    بغض از دست دادن «از دست»
    از نخی پاره گم شدن در باد
    شورش چند بادبادک مست
    شستن و پهن کردن یک عشق
    بر طنابی که در تو پاره شده ست...
    موفق و پیروز باشی...:gol:
    سلام.خوبی؟این ایمیلمه زود یکی بزن تا اد کنم. mrmomeni74@yahoo.com
    خداوندا !

    مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم ...

    پس مرا درياب...

    و به سوي خويش بازگردان ،

    دستان مهربانت را بگشا

    که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...
    سلام....
    مرسی دوست من...
    لطف داری...
    برات آرزویه موفقیت میکنم...
    حالا كه دست هایت چتر نمی شوند
    حالا كه نگاهت ستاره نمی بارد
    حالا كه خانه ای برای ما شدن نداریم
    از كاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
    تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
    و آرامش خیالت ، ‌خیس اشك هایم نشود
    سلام.خوبی؟ میدونم ازم خوشت نمیاد ولی کاش فقط حوابمو میدادی و عذرخواهیمو می پذیرفتی همین. خداحافظ
    کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم
    کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم...
    پاییزخواهد آمد و خاطرات دانشجویی را برگ برگ ورق خواهد زد و شما دراوج لبخندها به گذشته حسادت میکنید.روزتان مبارک
    کاش می شد که من
    پروانهء باغ رو یا های تو باشم
    اگر نمی خواستی بچسبانی ام
    به کلکسیون آرزوهای ِ دست یافته ات،
    می شد که تو
    شهسوار رویاهای من باشی
    اگر نمی خواستم محبوست کنم،
    در کاخ توقعات ِ بر نیامده ام
    می شد که ما
    تصویر زیبای عشقی بی تمام باشیم بر دیوار ناممکن ها
    اگر یاد گرفته بودیم
    عاشقی را
    حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
    به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
    میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
    قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
    کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
    و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
    اینکه عشق تکیه کردن نیست
    و رفاقت، اطمینان خاطر
    و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
    و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
    و شکستهایت را خواهی پذیرفت
    سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
    با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
    و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
    که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
    بازگشتن آرامم نمی کند
    حتا به شعر
    راه رفتن آرامم نمی‏کند
    که نخواست همگامم باشد آن دیگری
    اما چه بگویم
    وقتی زخم‏ها در شعرم متولد می‏شوند

    و اندامم در کلمات آرامش می‏یابند
    تار است کلماتی که به آن دلبسته‏ایم
    سرد‏ است روزهایی که در آن زندگی می‏کنیم
    و خبری نیست از مقصدی که پیش رو داریم... موفق باشی...
    کاش زودتر جوابمو میدادی..کجا من ناراحتت کردم به خدا قصدم این نبوده ها....
    سلام.کدوم سوال؟شرمنده من توی صفحم خیلی دقت میکنم ندیدم سوالت را؟کجا نوشتی؟
    دور از این هیاهو
    دلم کویر می خواهد و
    تنهایی و سکوت و
    آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
    نه دیوار،
    نه در،
    نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
    نه پایی که در نوردد مرزهایم،
    نه قلبی که بشکند سکوتم،
    نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
    نه روحی که آویزانم شود.
    من باشم و
    تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند
    و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ! ! !
    سلام صدف جان خوبی؟من محل آزمون ارشد را اراک زدم.میشه یه آدرس دقیق از دانشگاه اراک بدی و کمکم کنی؟
    دوست من! در هر طلوع و غروب زندگی را احساس کن، محبت کن،مهربان باش،خوب باش شاید فردایی نباشد .
    و به یاد داشته باشیم که زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست بالهایت را رو به فردا باز کن.
    آری زندگی با تمام دردها و شادیهایش رفتنیست. ولی ما هستیم، با امیدمان به فردایی بهتر... گرچه
    فردایی نیاید...
    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست......

    امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا