یاغیش
پسندها
124

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یاستی عتساتم ت منو تشتن
    فای چدد پلوانه هاسو توسولوهاس ناسن
    همه تخلبن بابایی بودنا
    ککککککککککککککککککککک
    بیچاره مردا:وقتی به دنیا میان همه حال مامانشونو میپرسن.وقتی ازدواج میکنن همه میگن چه عروس قشنگی.وقتی میمیرن همه میگن بیچاره زنش!
    روی تپه بودند. آفتاب داشت غروب می کرد. آن دو داشتند می رقصیدند. ابرها در افق به رنگ نارنجی و بنفش در آمده بودند. دختر سرمست و خوشحال می خواند: این گیوتین است و آن نبات
    این برای مرگ، آن برای حیات
    می چرخیدند وتاب می خوردند. و پسر محو صورت او شده بود که با حاشیه موهای سیاهش شبیه به عکس های مراسم سوگواری شده بود.
    جلاد بیا، آماده شو
    معشوقم اینجاست، منتظر تو
    پسر خم شد. پیشانی اش را بوسید و او را بلند کرد.[سایت دوخطی] او با خوشحالی خندید پسر به یاد نمی آورد آخرین باری را که او را اینقدر خوشحال دیده بود.
    روی تپه می رقصیم، در تیغستان می گردیم
    می خوریم، می نوشیم، شادیم تا نفس در سینه داریم
    آهنگ تمام شد و اولین ستاره ها در آسمان پدیدار شدند.[سایت دوخطی] پسر در مقابل دختر خم شد. از موهای هر دوشون عرق می چکید. دختر لبخند زیبایی بر لبش بود. زیباتر از آسمان بالای سرشان. و گفت “وقتشه، وقت بیدار شدنه”
    پسر بیدار شد. جای او روی تخت خالی بود. و او تنها بود.
    حلقه اش را دستش کرد و از رختخواب بلند شد.
    ادامه داستان

    دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
    آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…:eek:
    پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
    تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت: میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید… چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
    دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
    سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
    قلب
    از حریر دل ببافم فرشی از نقش ونگار,تا وجودم را بیاندازم به زبر پای یار
    تا که یارم نگذرد از روی فرش این حقیر,این دل ماتم زده دایم بماند بیقرار
    رنگ گلهای وجودم رنگ زردی می زند,تا نیاید یار من هرگز نمی گردد بهار
    عقاب” همیشه تنهاست ، اما “لاشخورها” همیشه با هم هستند . . .
    بعضی از آدم‌ها

    همیشه نمک‌دان‌ اند

    مراقب زخم‌ هایتان باشید . . .
    تنهایی خود را مقدس بدار

    تا زمانی که چیزی مقدس تر از آن نیافته ای

    در تنهایی خود بمان . . .
    یاغیش یاغیر داشلارا کیلپیه دییر قاشلارا
    دیین اوچان گوشلارا آپارسین بیزدن سلام
    ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا