پیش از آنکه انسان پا به زمین بگذارد, خدا تکه ای خورشید و پاره ای ابر به او داد و فرمود:آی ای انسان زندگی کن و بدان که در آزمون زندگی این ابر و خورشید فراوان به کارت می آید.خداوندگفت: این ابر وخورشید ابزار کفر وایمان توست.زمین من آکنده از حق وباطل است, اما اگر حق را دیدی , خورشیدت را به در کش, تا آشکار کنی ,آنگاه مومن خواهی بود.اما اگر حق را بپوشانی, نامت در زمره کافران خواهد آمد.انسان گفت: من جز برای روشنگری به زمین نمی روم و می دانم این ابر هیچ گاه به کارم نمی آید.انسان به دنیا آمد اما هرگاه حق را دید چنا ن هراسید که خورشید از دستش افتاد.حق تلخ بود, حق دشوار بود وناگوار, حق سخت و سنگین بود. انسان حق را تاب نیاورد.پس هر بار که با حقی رویارو شد, آن را پوشاند, تا زیستنش را آسان کند.فرشته ها میگریستند و میگفتند: حق را نپوشان این کفر است.اما انسان هزاران سال بود که صدای هیچ فرشته ای را نمی شنید. انسان کفرورزید و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.انسان به نزد خدابازخواهد گشت. اما روز واپسین او [یوم الحسره] نام دارد وخدا خواهد گفت:قسم به زمان که زیان کردی, حق نام دیگر من بود
عرفان نظر اهاری