سلام
میخواستم یه چیزی بگم اما یادم رفت
خب بهونه شد که باز بنویسم
و اینو به فال نیک میگیرم
خب میگم نشه یه روزی چشمامو باز کنم ببینم چیزی نمونده و وقته رفتنه
ناخودااگاه
میرم سراغ خدا
که همه ی همه ی همه ی دارو ندار ما بوده و خواهد بود
یعنی او خواست که ما باشیم ما هم اومدیم
ادمیزاد میشه دنبال بهترین ها میگرده
بعضی اوقات بهترین ها رو گم میکنه
بعغضی اوقات هم صداشو نمی شنوه
خدا تو که بهترین و زیبترینی
تو به من بفهمون که تویی تمام انچه که باید
پس خیر ما رو میخوای منم باید با تو باشم دگه
این سخت نیست
خدایا بهم بفهمون بهم بفهمون این سادگیه عظیم رو