یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • [در شعرهایِ من

    ممكن است ماه

    راه شود

    و كوه

    دريا

    اما درد

    كماكان

    همان است كه بود...



    از علیرضا روشن
    هر آن کس که می خواهد پرواز کردن بیاموزد
    ابتدا بایستی ایستادن و راه رفتن و دویدن و صعود کردن و رقصیدن را یاد بگیرد .
    هیچ کس پرواز کردن را با پرواز کردن نمی آموزد...!
    سلام خدا جون …


    میدونم ازم دلخوری ، میدونم چند وقته بهت سر نزدم ، میدونم چند وقته فراموشت کردم !

    خدا جون میخوام واست از دلتنگیم بگم ، میدونم مثه همیشه سنگه صبورمی ..

    دلم خیلی گرفته ، این بار نه از دور و بریهام ، نه از دنیا ، از خودم !!

    یه مدته حضورت توی لحظه های بودنم احساس نمیشه !

    یه مدته بودنت توی زندگیم کمرنگ شده !

    یه مدته از گناه ابایی ندارم !

    یه مدته دیگه از سنگینی نگاهت شرم ندارم !

    یه مدته توی مرداب زندگی غرق شدم !

    یه مدته بنده ی ناسپاس شدم !

    یه مدته مغرور شدم !

    خدا جون نمیدونم چرا دیگه صدای اذونت آرومم نمیکنه !

    یه مدته شنیدن صدای “الله اکبر ” اذونت مضطربم میکنه !

    اظطراب از فاصله ی افتاده بین من و تو

    خدا جون … تو کمکم کن !!

    نذار از تو تهی بشم ، نذار با نبودنت بمیرم !
    منبع:وبلاگ عاشقانه ها
    اگه منظورتون منم من گم نشدم خسته شدم از این راه می خوام تموم کنم این راهو چون آخر نداره!
    بیا کجا نشسته ای؟نشان بده تو راه را
    که من دوباره گم شدم
    دراین مسیر راه راه
    عزیز میگه مردها ، هرقدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پولدار بشن باز هم مثل بچه ها هستن ،
    زود قهر میکنن زود پشیمون میشن زود هم آشتی میکن ،
    ممکنه جلوی زنا چیزی نگن اما تنها که شدن شروع میکنن به بغض کردن.برای همینه که کسی گریه مردها رو
    نمی بینه.
    زنها هرچقدر کوچیک باشن, اما مادرن و پناه مردها ,هستن, حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند...
    " مصطفی مستور ___ روی ماه خدا را ببوس "
    نمی شود که بهار از تو سبز تر باشد
    گل از تو گلگون تر
    امید از تو شیرین تر...
    نمی شود ، پاییز،
    فضای نمناک جنگلی اش
    برگ های خسته ی زردش
    غمگین تر از نگاه تو باشد .
    ...

    نادر ابراهیمی
    به تو دروغ های جذاب نمیگویم،برای فتح تنت
    تنت مال غیر!!
    غمت مال من...
    علیرضا روشن
    به امید فردا روزمان را شب میکنیم و هیچوقت یادمان نمی ماند که فردا همین امروز است.

    دنبال چیزی می گردیم که نمی دانیم چیست، یا می دانیم و می ترسیم بگوییم .

    اسمش را گذاشته ایم فردا.
    فریدون سه پسر داشت _ عباس معروفی
    :biggrin:
    شبتون ارام
    من برم ...
    دعام کنین...
    یاعلی
    :biggrin:خوشم میاد بااینکه حواسمون نیست...نامحسوس میریم پای منبر:دی
    فکرکنم رفتم پای منبر..ببخشین حواسم نبود..:biggrin:
    .
    .
    .
    .
    .
    اون که اره...خیلی وقته...:w05:
    واسه وقتهای پرت برنامه بریزینکه پرت نشن
    درس بخونین یا کتاب ...و یا کاری دیگه...


    لیاقت دارمیشین انشاله...
    اول بار دیگر ... رو بخونین. با دقت... غم انگیزه اما خیلی قشنگه، وااااای :love:
    نه منظورم این نبود
    معمولا ا قایون منظم و دقیقن
    حساسیت کمتره
    ولی خب....
    اینم هست
    فردامیرین سسرکار؟
    چ ساعتی؟
    واااای مرسی، هیجان زده شدم، نگفته بودم عاشق یکی دوتا کتاب نادر ابراهیمی ام؟ خوب الان میگم! :d
    اول بار دیگر شهری که دوست می داشتم و دوم یک عاشقانه ی آرام.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا