یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هر روز
    به خیابانی قدم می گذارم
    که عطر هزاران زن
    سرت را می برد
    دلم امّا
    بچّه آهوئی ست
    که تنها
    بوی مادرش را می شناسد
    و من به دنبالت
    آوارۀ ازدحام دنیایم !
    گاهی چنان بدم كه مبادا ببینیم
    حتی اگر به دیده رویا ببینیم
    من صورتم كه به صورت شعرم شبیه نیست
    بر این گمان مباش كه زیبا ببینم
    امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه

    از خانه بیرون می زنم اما كجا امشب
    شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب
    پشت ستون سایه ها روی درخت شب
    می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب
    می دانم اری نیستی اما نمی دانم
    بیهوده می گردم بدنبالت � چرا امشب ؟
    هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
    نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
    ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
    ایكاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
    هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
    حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب
    امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
    بشكن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
    گشتم تمام كوچه ها را � یك نفس هم نیست
    شاید كه بخشیدند دنیا را به ما امشب
    طاقت نمی آرم � تو كه می دانی از دیشب
    باید چه رنجی برده باشم � بی تو � تا امشب
    ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
    آخر چگونه سركنم بی ماجرا امشب
    ن خواهش میکنم...
    من ی بار خوندمش دیشب
    الان بخونم اگ نتم تموم نشه خبر میدمتون...
    سخت بود دیگ..نیس؟طولانیم بود!خخخ
    سرعتم نابوده...من رفتم فعلا ولی میام جوابتونو میدم...
    شبتو بخیر
    اخ...
    ببخشید...خب من هر وقت (خیلی) موافق نباشم مگم نمیدونم!
    بله خوبه...
    اما حد دونستنش فرق داره!
    شکم بخاطر تعاریف متفاوت موجوده...!
    نمیدونم...
    میخوام نداند وبخواهد که بداند باشم....
    ولی فک نکنم باشم!
    افرین...
    جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!
    ان شاا...موفق باشید....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا