یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یه کتابی خوندم:نوشته بود:
    فطرت ماادما تنهاییه...چون ماادما نامحدوده ذاتمون. و اموردنیا محدود.هیچ چیز دنیایی نمیتونه مارو قانع کنه چون ما میل داریم به بینهایت..و به خاطرهمین هست که تنهاییم.و میل داریم به سمت خدا.
    چون خدا نامحدود ه و ما میخوایم که فقط با نور خداسیراب بشیم.
    تنهایی یک امر ذاتیه...و میل و عطش به سمت خالق هم همین طوره.....
    آخه عزیزم امیر احمد
    آخرش عکسشو برام نفرستادید ها

    بچه های مدرسه ما

    اووووف

    داستانها داریم :D
    سلام آقا داداش
    چه خبر خوبید؟

    هی پروف عوض کنید ها


    این یکی خیلی شیکه

    مبارکه

    امیر احمد بهتره؟
    و حتما اون فرشته اسمونی شمایید؟:دی


    کلاگفتم...میدونید چرا ادمها فکرمیکنن تنهان؟
    عجب....
    اونجاکه بودین...؟!
    یه بنده خدایی میگفت اسمونی...ماباورمون نمیشد
    بابا دست ماروهم بگیرین...
    هعی روزگار.....................
    من افسرده شدم...اصن یه چیزی...خییل.ی...
    خب پس این یعنی میتونم اذیتتون کنم؟
    هه
    میخواین دوباره برگردیم سر موضوع و اعتمادبه نفس و اینا:)))
    :biggrin:مودب بودم بی ادب!!!!
    یه بار درست حرفیدماااااا:)))
    تعریف هم که میکنم تعجب میکنید:biggrin:
    حس کردم ناراحت شدین...ببخشید اگه اینطورشد...
    متنتو ن فوق العاده بود....
    خیلی خیلی لذت بردم ازش....
    بازم بگین...و دروبلاگتون بیارین.حیفه ثبت نشه....
    یه سوال:شما پیامهای قبلی من رو جدی گرفتین؟
    چرا دیگه.خنده داره....
    اعتمادبنفستون پایین اومد/؟
    یه چیزی بدتر..اصن یه چیزی میگم یه چی میشنوین..:w15::w02:
    کلا این متن باعث شد نگاهتون بازتربشه به خودتون نه؟:w15:
    حدس میزدم اتفاقی باشه:w15:
    خب اینکه گفتن نداره
    خوودم متوجه شدم.اصلا همچین متنی ازشما بعیده ..هاوولا!!!!

    پ ن:قسم نخورین..شوخی کردمی...
    :biggrin: خو خوبه دیگ!
    واوووووووووووووو واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:eek:ازخودتون بود؟:eek:ب اورم نمیشه............اصلا :surprised:....امکان نداره....:surprised:.فکرنمیکردم اینقدر تاثیرمثبت داشته باشم روی شما:biggrin:
    به خودم ک نگاه می کنم . خوب نیستم ...........به تو که نگاه می کنم . خوب نشناختمت...........کاش از نگاه تو به خودم به خودت نگاه می کردم. .........کاش . . . .;)
    :biggrin:طرفداری صفحه تون روگفتم خو.....
    اره متوجه شدم.نه خسته....
    شکرش....
    شماخوبین؟
    چ جالب...........اضطراب یعنی نبود ارامش....
    اوهه چقدرطرفداردارین شما...
    مزاحم نمیشومی:)))))
    نه منظورم خود "ارامش " بود....ارامش یعنی چی؟
    خدایا!خدای من! بارها آمدی و من نبودم
    دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی
    نگاه مهربانت را دیدم وقتی تنها بودم و می گریستم
    صدای زیبایت را شنیدم وقتی خسته بودم
    من تو را دیدم/بارها و بارها/من تو را می شناسم/بارها و بارها
    من تو را از آن وقتی می شناسم که آن شب که فقط من و تو به یادش داریم
    با من بودی و ماندی
    من تو را از آن وقتی می شناسم که عشق را به من آموختی و با من بودی و ماندی
    من تو را می شناسم/من تو را خوب می شناسم
    هر روز تو را می بینم/ تو می آیی اما من سنگدل دست تو را رد می کنم
    این بار به پای التماست می افتم و می گویم
    من آمده ام یک بار دیگر بیا.
    خدایا تو اگر نباشی به که میتوان گفت
    حرفایی که به هیچ کس نمیتوان گفت؟
    مدعیان رفقات هر کدام تا نقطه ای همراهند
    عده ای تا مرز مال
    عده ای تا مرز آبرو
    عده ای تا مرز جان
    و همگان تا مرز این جهان
    تنها تویی که همواره می مانی
    بمان
    قلمت را بردار ،
    بنویس از همه خوبیها ، زندگی , عشق ، امید
    و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا است
    گل مریم ، گل رز
    بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
    از تمنا بنویس
    از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
    از غروبی بنویس که چون یاقوت و شقایق سرخ است
    بنویس از لبخند
    از نگاهی بنویس که پر از عشق به هر سوی جهان می نگرد
    قلمت را بردار ، روی کاغذ بنویس :
    زندگی با همه تلخی ها شیرین است …
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا