قوربون گلسا من برم!
خوب داداشت شيطوني ميكنه،مامانيتم نميزاره من دعواش كنم!
گفت الان ميرم برميگردم،رفتش و منو پيچوند!
چند روز پيشم دختر همسايه اومده بود ازش شكار بود!
دايي، ديشب سجاد بالا پايين ميپريدو گريه ميكردآجيشو ميخواستش،اين چه زندگييه!
چرا من بايد گريه دايي هامو ببينم!
باز تو خوبي،سجاد ميگفت دايي پس به چه دردي ميخوره،برو آجيمو بيار!