
دیگه پیر شدم
خوبم
اتاقم خوبه یجورایی ابی شد
یکم رنگ نگه داشتم از رنگ ابی اتاقم پر رنگتره هروقت هرکی می یاد بهش می گم یه نقاشی برام رو دیوار بکشه
خودمم که همش رو دیوار نقاشی می کشم صدای بابام در اومده بود
امیر احمد هم خوبه
اونروز از دستی یه لیوان اب ریخت رو باباش

منم کلی خندیدم
دارم میرم بازاریابی سر کار
تا شهریور جواب ارشد بیاد ببینم کجا قبول میشم
دعا کنید