کوثر89
پسندها
663

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالا که قراری گذاشته ای
    و می خواهی
    سکوت تمام غمزدگان خاموش را
    با مهمانی ات
    به سرور
    شادی
    تبدیل کنی
    می شود بیایی
    فیعلا شب بخیر
    سحر دعامون کنید اااااااا
    ای جانم مرسی عاغا ما میخوایم روزه بگیریم خوب موقعی دادیش:دی
    :gol::heart::gol:
    می خواهم
    بیایی تا این دور دست
    تا اینجا که از تو دور شده ام
    می دانی
    تنهایی ام به اندازه ی دوری از تو بزرگ است
    حالا که قراری گذاشته ای
    و می خواهی
    سکوت تمام غمزدگان خاموش را
    با مهمانی ات
    به سرور
    شادی
    تبدیل کنی
    می شود بیایی
    و امشب
    مشق اول را به من بیاموزی
    به من بگویی الف
    و من می نویسم
    بگویی الف یعنی ایثار
    و من به دستانت نگاه کنم
    به من بگویی بنویسم ب
    بگویی
    ب یعنی بردباری
    و من به زخم هایت با قلبت نگاه کنم
    می شود بمانی
    و همیشگی شوی
    تا ابد
    تا انجا که نه مکانی هست و نه زمانی
    تا انجا که نزدیکتر از نور پیش تو هستم
    می شود کنارم باشی
    و به من بفهمانی دوست داشتنت را
    به من بفهمانی نگاه کردنت را
    می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خب خوب بود
    اماچرا؟
    چراکنار این همه شعر قشنگ که مینویسیم
    یه چیزی بنویسم
    که امید هم حتی یه کوچولو توش جرقه بزنه
    چرا اخه؟
    خب ماه رمضوناومده
    همه خوشحالیم دیگه
    خدایا
    تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم !
    تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم !
    تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم !
    تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم !
    تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ؟؟!!
    هیزار بار نگوفتم جولو مردم دهوا نکنیم خوبیت نداره برداشت بد میشه؟
    نگفتم؟
    گفتم یا نگفتم؟:D
    با سلام

    نقد و بررسی ِ مسابقات عکاســــی ِ معمـــــاری شماره 04 - نور و سایه


    تالار معمـــــــاری رو با " نقد ِ عکاســـــی معمـــــــــــاری " همراهی کنید . . . :gol:
    نه دیگه دست دست نداره
    الان باید بلند شد و دست بروی قلب گذاشت چون قراره سرود جمهوری اسلامی خونده بشه
    سر زد از افق
    مهر خاوران
    ........
    .....
    ...
    ..
    .
    .:smile:
    می خواستم
    از سنگینی این بودن بگویم
    که به روی شانه هایم نهادی
    اما
    نمی دانم چه شد
    تا یادت کردم
    تمام این بودن سبک شد
    و بال گرفتم
    پرواز کردم
    لحظه ای نزدیکت شدم
    و دیگر
    نه خودم بودم
    ونه غیر
    تنها
    تو بودی
    و دیگر هیچ
    بیا
    تا
    بمانم
    تا
    قرار یابم
    تا
    دیگر
    این
    تاهای طولانی تمام شود
    بازگرد
    ای معصومیت پنهان
    ای زیباترین تصویر
    ای غم عزیز
    ای درد دل انگیز
    ای تمام خوبی
    ای تمام انچه نمی دانم
    زودتر زودتر از طلوع بازگرد
    تا
    دیگر
    این بغض ها رو به بی کسی نشکند
    تا دیگر
    خوابی رویایی
    نباشد
    تو تمام رویایی بی انتهای ما هستی
    بازگرد
    با اینکه خسته ام
    با اینکه شکسته ام
    اما چشم به افق می دورم
    وبا تمام توان مانده
    می ایم
    تا
    تو بازگردی:cry:
    ما که یه عمره با حلوا حلوا گفتن دهنمونو شیرین نگه داشتیم........:smile:
    هههههههیییی ......... دست رو دلم نزار که خونه.....
    این روزا حال همه همینه......
    خب این دغدغه اصلی همه هم دوره ای های ما هست
    خب درس الان باید خوند
    بعدش
    اگر بندگی خودشو درست به جا بیارم
    یعنی بهترین
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا