تا حرف عشق می شه مَن می رم
من سخت از این حرف ها دورم
مَنم یه روز عاشقی کردم
از وقتی عاشق شدم اینجورم
دار و نَدارم پایه عشقم رفت
چیزی نموند جُز دَرد نامحدود
اینجای خالی که تو سینم هست
قبلا یه روزی ... جای قلبم بود
این روزگار بَد کرده با قلبم
کَمبود از این زندگی برای سَهمم
دلیل می بافم برای عشق
برای چیزی که نمی فهمم
از آدمهای شهر بی زارم
چون با یکی شون خاطره دارم
به من نگو با عشق بی رحمی
من زخم دارم، تو نِمی فهمی