م
پسندها
25

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آرام شده ام
    مثل درختی در پاییز
    که باد برگهایش را برده است
    آرام شده ام
    آرام
    .....
    ..... حال آرام استمراری....
    به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق.
    خود به تنهايي دنیایی است عشق.
    یا درست در میانش هستی، در آتشش
    یا بیرونش هستی، در حسرتش.....
    ملت عشق-الیف شافاک
    ....
    و ما زمستان دیگرى را سپرى خواهیم کرد...
    با عصیان بزرگى که درون مان هست
    و تنها چیزى که گرم مان مى دارد،
    آتش مقدس امیدوارى ست!
    حال آن دارم که امشب می پرست
    پای کوبان تا سحر جامی به دست
    سر به سر باده به باده مست مست
    هی زنم می تا ببازم هرچه هست....
    حمید هیراد
    خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
    این هبوط بی دلیل این سقوط ناگزیر
    آسمان بی هدف بادهای بی طرف
    ابرهای سر به راه بیدهای سر به زیر
    ای نظاره ی شگفت ای نگاه ناگهان!
    ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر !
    ای مسافر غریب در دیار خویشتن
    با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر !
    از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
    دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر !
    این تویی در آن طرف پشت میله ها رها
    این منم در این طرف پشت میله ها اسیر
    دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر
    با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر
    81/6/6
    دل که تنگ است کجا باید رفت ؟
    به در و دشت و دمن ؟
    یا به باغ و گل و گلزار و چمن ؟
    یا به یک خلوت و تنهایی امن
    دل که تنگ است کجا باید رفت ؟

    پیرفرزانه من بانگ برآورد

    که این حرف نکوست ،
    دل که تنگ است برو خانه دوست . . .
    شانه اش جایگه گریه تو
    سخنش راه گشا
    بوسه اش مرهم زخم دل توست
    عشق او چاره دلتنگی توست . .
    دل که تنگ است برو خانه دوست . .
    خانه اش خانه توست . . .
    باز گفتم :
    خانه دوست کجاست ؟
    گفت پیدایش کن
    بروآنجاکه پر از مهر و صفاست
    گفتمش در پاسخ :
    دوستانی دارم
    بهتر از برگ درخت
    که دعایم گویند و دعاشان گویم ،
    یادشان در دل من ،
    قلبشان منزل من . . . !
    صافى آب مرا ياد تو انداخت ، رفيق !
    تو دلت سبز ،
    لبت سرخ ،
    چراغت روشن !
    چرخ روزيت هميشه چرخان !
    نفست داغ ،
    تنت گرم ،
    دعايت با من !
    روزهايت پى هم خوش باشد...

    #فریدون_مشیری
    گاهی تنهایی ...

    آواز غمگین پرنده‌ای است که ؛
    هر روز جفتش را می خواند ...!
    و نمی داند که آخرین ؛
    بازمانده از نسل خویش است ...!
    خدا ڪند انگور ها برسند
    جهان مست شود
    تلو تلو بخورند خیابان ها
    به شانه ی هم بزنند
    رییس جمهور ها و گداها
    مرز ها مست شوند
    برای لحظه ای
    تفنگ ها یادشان برود دریدن را
    ڪاردها یادشان برود بریدن را
    قلم ها آتش را، آتش بس بنویسند..
    خدا ڪند
    مستی به اشیاء سرایت ڪند
    پنجره ها، دیوارها را بشڪنند

    #الیاس_علوی
    من و تو و زمین حضور اتفاقی
    خطوط خالی از خمیم و بی تلاقی
    پر از شنیدنی ترین ترانه هاییم
    ببین اسیر این سکوت بد صداییم

    می آمیزم با چشمانت از تو در تو بی تو هر حادثه را
    می جوشاند در من شعری گاهی یادت در فاصله ها

    نگاه بی تفاوتم صدای سردم
    من از سراب آسمونت توبه کردم

    آهای خزون داغ باغ بی بهاری
    شبیه چهره ام شدم کجای کاری...................
    چارتار
    از اظهار نظر شما راجع به دوستی قبل ازدواج شگفت زده شدم
    از یک دختر انتظار نداشتم
    مرسیییییییییی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا