محدثه یوسفی
پسندها
648

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با رنگ و بویت ای گل،گل رنگ و بو ندارد/با لعلت آب حیوان،آبی به جو ندارد
    از عشق من به هر سو،در شهر گفتگوئی است/من عاشق تو هستم،این گفتگو ندارد
    وقتی سیاهی شب بر روشنایی روز غلبه میکند
    وقتی روشنایی روز تاریکی شب را در هم میشکند
    وقتی باران میبارد
    وقتی سر سبزی بهار سردی زمستان را به گرمی بدل میکند
    وقتی برف زمستانی چند رنگی بهار را به یک رنگی مینشاند
    وقتی دلتنگی ها سینه ام را از غم لبریز میکند
    به یادت خواهم بود "آشنای دور"
    ساقیا برخیز و درده جام را/ خاک بر سر کن غم ایام را
    ساغر می بر کفم نه تا ز بر/ برکشم این دلق ازرق فام را
    گر چه بدنامیست نزد عاقلان/ ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
    باده درده چند از این باد غرور/ خاک بر سر نفس نافرجام را
    دود آه سینهٔ نالان من/ سوخت این افسردگان خام را
    محرم راز دل شیدای خود/ کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
    با دلارامی مرا خاطر خوش است/ کز دلم یک باره برد آرام را
    ننگرد دیگر به سرو اندر چمن/ هر که دید آن سرو سیم اندام را
    صبر کن حافظ به سختی روز و شب/ عاقبت روزی بیابی کام را
    یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد/دردو بلای او کاش بر جان من بیفتد
    من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست/درد آن بود که از پا جانان من بیفتد
    در عشق شکیب کی کند سود/خورشید به گل نشاید اندود
    گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/آری شود ولیک به خون جگر شود
    توهدفی ، من دنبال توام

    تو معبودی ، من عبد توام

    توعشقی ، من عاشق توام

    تو نوری ، من شب پره توام

    تو بال باش ، من پرنده ام

    تو ارباب باش ، من برده ام

    تو همراه باش ، من رونده ام

    تو ناز باشی ، من نیازم

    تو آوازباشی ، من یه سازم

    خدایا قفط باش ، که بی تومی بازم
    محدثه احتمالا تعداد پیامهات بالای 1000 تا شده اگه اینطوریه حذفشون کن
    این قطعه از یک شاعر با تخلص آشنای دور خوشم اومد شما هم ببینید
    میگویی بمان...میگویم اگر نمانم چه کنم...
    میگوئی دوستم بدار...میگویم کار دیگری بلد نیستم...اگر دوستت نداشته باشم چه کنم...
    میگوئی...از من دور بمان...میگویم مگر میشود روح را از جسم جدا کرد...
    میگوئی دروغگوئی بیش نیستی....میگویم جانم را بدهم تا باورت شود...
    میگوئی...از من دور شو...میگویم به جسم باشد ولی به روح...به روح نمیتوانم...
    میگویی دوستت ندارم...میگویم...من که دوستت دارم...
    میگویی...دلم برایت تنگ نمیشود...میگویم از دوریت آسمان هم با دل من تنگی میکند...
    میگوئی حرفهایت بوی دو رنگی میدهد...میگویم از دوریت درونم سرخ است و بیرونم زرد...
    میگویی...بگو تا باور کنم عاشقم هستی...میگویم...کلمات گنجایش عشق مرا ندارند...
    میگوئی بدون تو خوشبخت ترم...میگویم خوشبختی تو آرزوی من است...
    میگوئی پس چرا نمیروی...میگویم بیم آن دارم که کسی تو را مثل من دوست نداشته باشد...
    ولی باشد...هر چه تو گوئی همان کنم....."آشنای دور"
    محدثه پیامهات زیاد شده پیام های من بهت نمیرسه اگه مزاحمت نیستم برشون دار که بتون برات پیام بفرستم
    امام حسین فرمودند:

    لا یأمن یوم القیامة إلا من خاف الله فی الدنیا.

    هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.

    (بحار الانوار، ج 44، ص 192 )


    •۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*روزچهارم
    نمیدنم عزیزم هرطور خودت صلاح میدونی تصمیم بگیر اما یادت باشه اسم مارو از لیست دوستات حذف کردی عیبی نداره ولی گاهی به ما سر بزن خوشحال میشم
    امام حسین علیه السلام فرمودند:

    مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ

    آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

    (بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397)








    •۩❖۩•...باز این چه شورش ست که در خلق عالم است...•۩❖۩•. ویژه نامه ماه محرم*روز سوم
    چرا رفتي؟؟؟؟؟
    منو تنها گذاشتي كه؟
    محدثهههههههههههههههههههههههههههههه
    ســـلام گلـــم
    عيب نداره
    هـــر طور راحتـــي
    در هـــر صورتــــ رفيقـــه بارونيـــه من هستــــي :gol::smile:
    ساقیا برخیز و درده جام را/ خاک بر سر کن غم ایام را
    ساغر می بر کفم نه تا ز بر/ برکشم این دلق ازرق فام را
    گر چه بدنامیست نزد عاقلان/ ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
    باده درده چند از این باد غرور/ خاک بر سر نفس نافرجام را
    دود آه سینهٔ نالان من/ سوخت این افسردگان خام را
    محرم راز دل شیدای خود/ کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
    با دلارامی مرا خاطر خوش است/ کز دلم یک باره برد آرام را
    ننگرد دیگر به سرو اندر چمن/ هر که دید آن سرو سیم اندام را
    صبر کن حافظ به سختی روز و شب/ عاقبت روزی بیابی کام را
    روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...
    زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کن
    گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
    هر که عشقش در تماشا نقش بست
    عینک بد بینی خود را شکسـت
    علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
    عشق اسطرلاب اسرار خداست
    من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
    درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
    دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
    می تپــد دل در شمیــــم یاسها
    زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
    زندگی باغ تماشـــای خداســت
    گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
    می تواند زشــت هم زیبا شــود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا