اون خانومه می گفت:
فرق شما با اونایی که تو خونه هستن اینه که شما خیلییییییییییی روحتون از خدا دور شده ولی اندازه یه نوک سوزن هنوز آبرو دارین و خدا دوستون داره و نمی خواد که گناهانتون زیاد بشه.
بخاطر همین اعتکاف رو جلوی پای شما می ذاره تا دوباره یادش بیوفتین و بفهمید که اشتباه می کنید.
خدایی خدا خیلی ما رو دوس داره ولی ما قدر این همه مهربونی رو نمیدونیم.
علیرضای عزیز/ رفتین حرم به امام رضا بگین زهرا دلش خیلی تنگ شده برای حرم / التماس دعا دارم / رفتین حرم از طرف من زیارت کنین / به امام رضا بگین که منم بطلبه
شاید یه جایزه ست!
ببین چه کار خوبی کردی پیش خدا....
من اولین سالی که رفتم اعتکاف یه خانومی برامون حرف می زد.
می گفت این که شما اومدین اینجا به اختیار خودتون نبوده
باید میومدین که اومددین.
خدایی اون سالی هم که من رفتم اصلا تو این باغ ها نبودم.
همه چی یهویی شد.
انگاری گذاشتن جلوی پام.
داستانش عجیب غریبه....
خلاصه اینکه باید می رفتیم تا آدم شیم.(البته کلی راه داریم تا آدم شدن.)
امیدوارم بهترین استفاده رو بکنی برادر.
اولین باره که برای اعتکاف می رید؟!
یعنی قبلا هیچ جا نرفتید اعتکاف؟
واقعا از ته قلبم تبریک می گم.
یادتونه او روز که گفتم به دلم افتاده اسمتون در میاد از رو هوا نگفتم.
مطمئن بودم اسمتون در میاد.
واقعا خوش به حالتون.
نمیدونم چی بگم واقعاً
اصلا برام قابل هضم نیست!
سه روز بندگی خالصانه اونم اونجا
برادر دعا کن منم بتونم برم.
البته مسجد محل...
انقدر لیاقت نداریم که امام رضا بطلبه ما رو.