شهاب شهابی
پسندها
214

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام به همه دوستام.که تو این مدت 1.5 سالی که نبودم بهم لطف داشتن و هنوز منو فراموش نکردن.باز اومدم تو باشگاه.پر انرژی :)
    11ماه گذشت... بعضیا دلشون شکست.. بعضیا دل شکوندن... خیلیا عاشق شدن... خیلیا تنها... خیلیا از بینمون رفتن.. خیلیا بینمون اومدن.. گریه کردیم و خندیدیم.. زندگی برخلاف ارزوهامون گذشت... تفریبا7روز مونده؛7 روز از اون همه خاطره.. ارزو دارم نوروزی که پیش رو داری؛آغاز روز هایی باشد که ارزو داری......

    خداحافظ قلب یخی
    بزرگترین اشتباهی که می توانیم انجام دهیم....

    آن است که به آدمها طولانی تر از آنچه که لیاقتشان است

    اجازه دهیم در زندگیمان بمانند.....
    دنیا که اینجوری نمیمونه همیشه
    یه روز میای میگم نمیخوام و نمیشه
    یه روزی برمیگردی که دیگه خیلی دیره
    خیال نکن همیشه دلم برات میمیره

    یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم
    هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم
    این روزارو یادت باشه که یه وقت نگی نگفتی
    اون روزا دور نیست که به یاده من بازم نیفتی

    یه وقتی برمیگردی که فایده ای نداره
    هر چی سرم آوردی دنیا سرت میاره
    یه وقتی برمیگردی که فایده ای نداره
    هر چی سرم آوردی دنیا سرت میاره
    دنیا سرت میاره
    دنیا سرت میاره

    خداحافظ

    91/12/7



    هر کودک با این پیام به دنیا میاید که خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است..
    مهندس مطالبت واقعا قشنگ بود..............روزت مبااااااااااااااااااااااااااارک..........
    زاینده‌روزی‌روزگاری‌رود

    باید این شعر را برای تو می‌گفتم
    در من اما زاینده‌رود غمگینی از پا نشسته‌ست،
    که آدم‌ها روی جنازه‌اش راه می‌روند
    و پاشنۀ کفش‌هایشان
    در خاطرات خشک و خالی ما فرو می‌رود

    دیگر
    قورباغه‌ها دمِ غروب نمی‌خوانند
    و کلاغ‌های بلاتکلیف
    روی تابلوی «شنا ممنوع»
    به ماهیان مرده فکر می‌کنند

    دیگر کسی در ساحل جاده‌ای خاکی قدم نمی‌زند
    دیگر کسی روی پلی نمی‌ایستد،
    که پایه‌هایش در لبان خشکِ کویر ترک خورده‌اند
    دیگر هیچ‌کس
    هیچ‌کس در آب نمی‌افتد...

    ـ این‌ها را
    دیده‌ام که می‌گویم ـ

    می‌دانی؟
    من فکر می‌کنم رودخانه‌ها حق دارند
    از ریختن به باتلاق خسته شوند
    حق دارند
    بروند دنبال دریا بگردند
    حق دارند
    مسیر سرنوشتشان را عوض کنند
    اما تو باور می‌کنی؟
    بغض خاطره‌ای در گلوی سرچشمه‌ گیر نکرده باشد؟
    تو باور می‌کنی؟


    چقدر باید این شعر را برای تو می‌گفتم!
    چقدر باید این شعر را برای تو می‌خواندم!
    پشت پلک‌های من اما زاینده‌رود غمگینی‌ست،
    که جاری نیست
    و دهانم را خشک کرده‌ست

    می‌خواهم چیزی بگویم،
    نمی‌توانم
    می‌خواهم بروم،
    باید بروم،
    و برای بردن اینهمه خاطره از این شهر
    کیفِ کوچکِ من جای زیادی ندارد.
    خدایـا...

    ممنونم ازت بابت خیلی چیزا

    یه چیزایی که زیاد بهش فکر نمیکنیم!

    مثلاً به بیمارستان هایی که پر از مریض هستُ ما جزو اونا نیستیم...

    مثلاً به همین خونه ایی که میدونیم فردا هم هست و آواره ی خیابونا نمیشیم

    مثلاً به اینکه صبح و ظهر و شب، سیر از پای سفره بلند شدیم...

    خدایا ازین مثلاً ها خیلی زیاده خیلی

    خدایا بی انصافیه منو ببخش اگر گاهی خیلی خیلی بی انصاف میشم...

    خدایاشکرت...
    آدمايی که رفتن،
    يه روزی بر ميگردن.
    ولی درست وقتی که ديگه منتظرشون نيستی...
    امروز تمام قطارهای باری از من عبور می کنند
    ایستگاه به ایستگاه
    روحم را حراج می کنند
    و ریل ها
    که آبستن دوری اند
    در من نجوا می کنند
    می دانی؟
    ریل ها دوربرگردان ندارند
    کاش می شد خط را عوض کنند...
    وقتی خدا زنان را میانِ مردها تقسیم می کرد
    و تو را به من داد
    حس کردم به من شراب داده
    و به بقیه گندم
    به من گل
    وبه آن ها شاخه ی خالی

    وقتی که خدا مرا با تو آشنا کرد
    گفتم نامه ای بنویسم
    بر برگ های آبی و پاکتی آبی
    خیس از اشک های آبی

    وقتی جواب گرفتم و بر گشتم
    تا تو را چون گل ماگنولیا در دست هایم بگیرم
    دستِ خدا را بوسیدم
    چه داستان غم انگیزی ست !!

    دستی که داس را برداشت ..

    همان دستی ست که یک روز مزرعه را کاشت....!!!!!
    نبخشیدمت
    ولی فراموشت کردم…
    همیشه به همین سادگی از آدمای بی ارزش می گذرم...
    دیروز من خوش بودم از اینکه کنارت هستم

    امروز او خوش است

    و فردا دیگری...

    از تلاش دست نکش که چشم جهانی به توست...!
    بگذار سرنوشت

    هر راهی را که میخواهد برود،

    ما راهمان جداست...

    این ابرها

    تا میتوانند ببارند

    ما چترمان خداست...
    هی قناری ِ بیچاره !

    بیهوده بال و پر نزن برای رهایی از قفس...

    اینجا سرزمین کرکسهاست !!

    به عقاب هم رحم نمی کنند

    تـــو که هیچ ...!!
    ﺁﺏ ﭘﺎﻯ ﮔﻠﺪﺍﻧﺖ ﺭﻳﺨﺘﻢ
    ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻯ؛
    ﻗﺪ ﻛﺸﻴﺪﻯ؛
    ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﻗﺎﻣﺖ ﺷﺪﻯ ﻛﻪ ﺳﺮﺕ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ
    ﺷﻜﺎﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻬﺎ ﺭﺳﻴﺪ
    ﺗﻮ ﻣﻴﺮﻓﺘﻰ ﻭ ﻣﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺣﻘﻴﺮﺗﺮ
    ﻣﻴﺸﺪﻡ
    ﺗﺎ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﻧﺎﭘﺪﻳﺪ ﺷﺪﻡ؛
    ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ! ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ!
    ﺍﻣﺎ ﻧﺘﺮﺱ...
    ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻧﻜﺮﺩﻡ ﺭﻳﺸﻪ ﺍﺕ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ
    ﭘﻴﺶ ﻣﻦ!
    ﺩﺭﺧﺎﻙ ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻠﺪﺍﻥ!
    ﺭﻳﺸﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
    ﺳﻘﻮﻁ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ !...
    در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ
    ترجیح میدهم چوپان باشم
    همدیگر را بدرید
    من نی میزنم!!!!!!!
    همه میخواهند کسی باشند
    و در این میان کسی نمیخواهد رشد کند!!
    دلم شکست؟!
    عیبی ندارد شکستنی ست دیگر لعنتی ، می شکند....
    اصلا فدای سرت,
    قضا و بلا بود از سرت دور شد ......
    اشکم بی امان می ریزد,
    مهم نیست!!
    آب روشنی ست...
    اینجا زمین است ، زمین گرد است !
    تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!!
    حال و روزت دیدنیست….



    3
    رسم زندگی...

    رسم زندگی این است

    یک روز کسی را دوست می داری

    و روز بعد تنهایی

    به همین سادگی

    او رفته است

    و همه چیز تمام شده است

    مثل یک مهمانی که به آخر می رسد

    و تو به حال خود رها می شوی

    چرا غمگینی؟

    این رسم زندگی است...
    بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم
    کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
    آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـبـ هـای لـعـــنـتـــــــی
    آغـوشـــش را بـرای مـن و یـکـــ دنـیـا خـسـتــــگـی اَم بـگـشــــایـد
    هـیـــــچ نـگـویـد .
    هـیـــــچ نـپـرسـد .
    فـقـــــط مـرا در آغـوش بـگـیـرد
    بـعـد هـمـانـجـا بـمـیــرم
    تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنــده را
    روزهـایـی کـه دروغ مـیـگـویـد
    روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد
    روزهـایـی کـه دیـگـر مــــ را در آغـوش نـمـیـگـیـرد
    روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـیـشـود
    آنقدر مرا از رفتنت نترسان ....
    قرار نیست همیشه بمانیم !!!!
    روزها همه رفتنی اند ....

    ماندن به پای کسی
    معرفـــــــــــــــت میخواد نه بــــــــــــــــهانه ... !!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا