mo_amin May 22, 2010 شب خوش... دیگه جدی جدی میرم... فقط از این داستانایه زهرا دیگه نگین...حیفه...منم میخام بخونم...
kaghaz rangi May 22, 2010 زهرا کتابی که از نمایشگاه خریدی بردی.... یادت رفته یومی...همش چند ساعت بود پیشم....همه اخلاقش که نیومده دستم...بیذار بیشتر ببینمش چشم...همشو میگم
زهرا کتابی که از نمایشگاه خریدی بردی.... یادت رفته یومی...همش چند ساعت بود پیشم....همه اخلاقش که نیومده دستم...بیذار بیشتر ببینمش چشم...همشو میگم
م م مردک May 22, 2010 حسین مریم خونشونه نخیر از اون خبرا هم نیست. از اینجا خوشش نمیاد دیگه اینقدر خز بازی دروردی تو قهر کرد رفت میخوای ببینیش برو اینجا بینش mdake.com مریم هست اسمش اونجا
حسین مریم خونشونه نخیر از اون خبرا هم نیست. از اینجا خوشش نمیاد دیگه اینقدر خز بازی دروردی تو قهر کرد رفت میخوای ببینیش برو اینجا بینش mdake.com مریم هست اسمش اونجا
زهرا فرشید May 22, 2010 میلی من رو عادته .....تو خونه مریم اینا بزور یه تیکه روزنامه گیر می اوردم تا بتونم برم گلاب به روتون....
میلی من رو عادته .....تو خونه مریم اینا بزور یه تیکه روزنامه گیر می اوردم تا بتونم برم گلاب به روتون....
م م مردک May 22, 2010 آهااااااااااااااا چه باحال بازم از این اخلاقه زری بگو واسمون بعدا هر شب یدونه بگو بخندیم
م م مردک May 22, 2010 درکت میکنم زری ما هم یه فامیل داشتیم تو حموم درس میخوند البت مثه تو **** نبودا مشکل داشت خونشون کوچیک بود بچه ها هم زیاد جا نبود
درکت میکنم زری ما هم یه فامیل داشتیم تو حموم درس میخوند البت مثه تو **** نبودا مشکل داشت خونشون کوچیک بود بچه ها هم زیاد جا نبود
زهرا فرشید May 22, 2010 اقا تو سویت ما سه تا دستشوی بود من کتاب یا جزوه میزاشتم بالای دیوارش هر وقت کتاب بود یعنی من نیتم هر وقت کتاب نبود یعنی من دارم درس میونم ملت سکوت میکردن
اقا تو سویت ما سه تا دستشوی بود من کتاب یا جزوه میزاشتم بالای دیوارش هر وقت کتاب بود یعنی من نیتم هر وقت کتاب نبود یعنی من دارم درس میونم ملت سکوت میکردن