دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
    برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
    نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند .
    سلام بچه ها : ) ممنون از لطفتون بهمه تون سر میزنم:D:redface: بازم ممنونم:gol:
    دوس داشتن های بی دلیل هم قشنگند وای ب حال وقتهایی ...وای ب حال انهایی ک دنبال نقطه ضعفند در دوستی ها و دوس داشتن ها ........
    خدا ت را دوست دارد مگر ن؟
    ت پاکی و مهربان
    میشود لطفا ب او بگویی یک امشب مرا ببخشد
    میخاهم یک بار هم ک شده یک رویای زیبا ببینم ن کابوس
    میخواهم
    میخواهم در رویایم خورشید شوم انوقت انقدر بتابم ک یخ دلت اب شود
    میخواهم با خوشه های طلایی گندم با همه مزرعه های گندم برایت زیباترین پیرهن ها را ببافم
    میدانی
    دوس دارم نقشه همه بالهای شاپرکها را پیشکشت کنم
    انوقت ت میشوی تندیس قشنگیهای این دنیا زیبا
    گوش میدهی یا با ز خوابی زیبا؟
    دنیای ما ادمها زشت است ن؟
    هر ک را بخواهیم اسیر دوس داشتنمان میکنیم
    حس من هم گناه است ن زیبا؟
    قول میدهم روزی جوانه میزنی
    مرا ببخش ب خاطر تمام ارزوهایم و ارزوهایت ک زیر برف زمستان ماند
    مرا میبخشی عزیزترین؟
    همیشه فکر میکردم چرا وقتی دلم را میسوزانی جدی جدی قسمتی ا قفسه سینه ام میسوزد
    م ک باور نداشتم دل ها و دوس داشتن ها واقعی باشند
    جان چشمانت بگو چ کنم با این دل بیتاب
    چ کنم با خواستن و نخواستنت
    با خواستنت و نداشتنت
    چ نم با این همه ندانستن ها زیبا
    اشکهایم این کیبورد لعنتی را خیس میکند گاهی
    من دیوانه ام ن؟
    باشد قبول یادت نرود
    بخدا کلی حرف دارم کلی بدهکاری بمن ک بشینس و فقط نگاهت کنم
    و من کلی بدهکارم ب ت
    مرا ببخش دیر ماندم عزیز دل
    م ک زیبا نیستم
    م زیرک نیستم
    م ک مهربان نیستم
    م رام هم نیستم
    م فقط بیمار توام
    مذا میبخشی لطفا؟
    ترا جان اویی ک دوستش داری بفهم مرا کمی بشنو مرا
    میترسم گم شوم لابلای این همه حساب و کتاب ها
    ترا جان چشمانت زیبا
    ت را جان ارزوهایت بگذار برایت بنویسم
    تا کی راحت میروی بخابی و مراتنها میگذاری با این همه درد دل؟
    کمی کوتاه بیا
    بخدا م بیتاب تر از انم ک پا ب پایت راه بیایم
    نمیشود کمی وحشی تر کمی بی مرز تر با م بدوی
    کمی از خودت غافل شوی لطفا؟
    بخدا داری با م بد میکنی
    حواست باشد گناه ت بود ن م
    م هیچوقت رام بشو نبوده ام
    ت بودی اولین بار صورتت را ب گونه هایم نزدیک کردی
    و اکنون ک م دیوانه تو ام
    مرا گناهکار خطاب میکنی؟
    نفرین م همیشه دنبالت ....اگر اخرش نفهمی چقدر عاشقت شده ام چند تا
    امروز داشتم ب کارد اشپزخانه نگاه میکردم
    تا بحال دقت کرده ای برقش چقدر وسوسه میکند ادم دیوانه شود ؟
    سوال سخت نپرس
    نمیدانم کی عاشق این برق چاقو عاشق درد و عاشق قرمزی خون شده ام
    و البته عاشق ت زیبا
    باز دارد نیمه شب میشود
    ت ک خوابی
    م...افسوس ...حتی ب قدر یادی برایت عزیز نیستم
    عین تاریکی عین تنهایی عین بیابان عین درد...
    گناه م نیس
    م خود شبم تا خاب فریبت بدهد در اغوش شبی در اغوش م
    بهار دارد م یاید اما همیشه عشق ها بی بهار خزان میشوند
    میشود دلت را لحظاتی کوتاه بمن قرض بدهی؟ فقط چند تپش
    و بعد م تمام باغهای انار را با عطر وجودت بارور میکنم عزیز دل
    باز گریه باز ناله باز درد....
    خورشید از ان من است اما چ فایده اتش از ان منست
    جایی را میشناسی ایهمه گرمی و زندگی را بدهم و فقط تو را کمی داشته باشم لطفا؟
    چشمانت را ببند
    رویم نمیشود شریک رویایم شوی
    ت ک میخابی م بیدارم مینویسم ا خواستنت
    ا داشتنت
    کاش یک بار دستم را بگیری انوقت رهایش نمیکنم
    میبرمت تمام شهر را تمام کویر را با خیالت میگردم تا بیدار شوی صورتم را ب گونه ات نزدیک کرده ام...مرا ببخش
    درد ک میکشم ارزو میکنم
    باشی
    بیایی کنار رویاهایم گرمی حضورت هر بی جانی را زندگی میبخشد گرمی میبخشد خواستن میبخشد
    یادت چ اعجاز انگیز زنده ای میبخشد و زندگی میستاند زیبا
    دلم نیامد
    ب جان چشمانم
    وگرنه خوب بلد بودم گناه را بی انکه بدانی همنفس ثانیه هایت کنم
    کاش این همه دوستت نداشتم بی انصاف
    بی رحم؟
    ت یا م؟
    مرا ببخش بی مبالات عاشقت هستم
    اما قول نمیدهم خنده هایم را ا ت پنهان کنم
    اخر انقدر ها ک فک میکینر هنو ا عاشقی ام خبر نداری رویا
    وای ببین چقدر زیبا و چقدر خواستنی تر شدی زیبای م
    وقتی برای ت از خود ت مینویسم تمام این کاغذ پاره ها عطر اتش میدهند
    داغی بودن گرمی زیستن میبخشند ب تمام قفسه ها تمام قفس ها
    دارم یخ میزنم
    میایی اتشم بزنی؟ دیوانه ام کنی؟
    نیاز چقدر اسان ولی چ با درد جان را میگیرد مغرور م
    شبی ک م بمیرم تمام این سرزمین شراره باران میشود
    قول نیمخواهد
    میخواهی امتحان کن
    ت مال منی
    در قلب منی
    این را یادت هست کی نوشتم برایت
    باشد هرجا خواستی برو
    با هر ک خواستی برو
    اما حتی یک لحظه مانده تا جان دادنم برگرد
    قول؟
    یک بار خواب دیدم خورشید را دزدیدم
    بعد خودم را خورشید جا زدم
    خورشید ک بودم ابرهارا با یک اشاره برایت غربال میکردم
    کویر بودی
    عجیب بود ن؟ اخر ت ک همیشه بهار منی زیبا
    پ چرا کویر؟
    بعد ت سبز شدی
    اسمت
    تمام این زمین را زنده کرد
    ا وقتی هستی
    حتی وقتی یک در میان نیستی
    خیالت مرا تا قعر جهنم میبرد
    ت بگو
    خدا مرا روزی خواهد بخشید؟
    زیادی عاشقانه دوستت دارم ن عزیز دل؟
    تقصیر م نیس میخاستی شهر شانه هایت را ب هق هق های تنهایی هایم امانت نمیدادی مهربانم
    ت ک باشی
    همین دقیقه های کوتاه
    م قد میکشم شکوفه میدهم
    لااقل همان چند دقیقه کوتاه است ک وجود اتشینم ارام میگیرد
    یادم میفتد م هم روزی بهشتی بودم
    تا وقتی ت امدی
    نکند رویت نشود زخم نزده بروی
    قلب م اصلا چرا بیمار ت شد؟
    مدیونی نمیبخشمت اگر زخم هایم را از م دریغ کنی عزیزترین
    یک بار ک نبودی خودم را خواستم ب صلیب بکشم
    اما
    زود بود خیلی زود
    درد اگر ب اوجش نمیرسید این م م نمیشدم
    مرا ک دار بزنی
    مرا ک بسوزانی
    تمام این سرزمین را خاکسترم بی تاب میکند
    شعله میکشد تمام نوشته های عاشقانه
    تمام قلم ها
    همه.....
    ت ک میدانی
    اتشین تر ا م نیست مگر ن؟
    چ کنم با این همه خواستنت
    با این همه نداشتنت
    بیا پشت میزم
    خواهش میکنم
    میشود ب دستانم دستبند بزنی؟
    میشود دارم بزنی؟
    این همه خیال عاشقانه گناه نیس زیبا؟
    زمستان تمام شد عزیز من
    اما بغض ها هنوز مانده
    درد ها هنوز مانده
    بهار ک بشود بیشتر جوانه میزنند
    قول بده همیشه ایستاده بمانی
    قول بده ایستاده بمیری
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا