خیال شیشه ای
پسندها
13,703

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی آنقدر واقعیت داری
    که پیشانی ام به یک تکه ابر سجده می برد
    به یک درخت خیره می شوم
    از سنگ ها توقع دارم مهربانی را
    باران بر کتفم می بارد
    دستهایم هوا را در آغوش می گیرد
    شادی پایین تر از این مرتبه است
    که بگویم چقدر
    گاهی آن قدر واقعیت داری
    که من صدای فروریختن
    شانه های سنگی شیطان را می شنوم
    و تعجب نمی کنم
    اگر ببینم ماه
    با بچه های کوهستان
    گل گاو زبان می چیند؟
    سلمان هراتی
    خب
    راستش بله شما درست می گین
    در واقیعت خیلی این جمله درست نیست
    در شرایط خاص میشه فهمید
    اما جمله ادبی با حالی بود به درد شروع یع داستان می خوره
    اصن بهم ایده داد:)
    مادرم همیشه میگه: می تونی خیلی چیزا رو در مورد یه نفر با نگاه کردن به کفشاش بفهمی. اینکه کجا میره؟ کجا بوده؟
    من رفتم :huh:
    روز آدینه ات بخیر
    مواظب بچه هات باش
    بگو به بزرگترها زبون درازی نکنن
    اوکی.
    حالا گرفتم چی میگی.
    عکس گذاشته بودیم تو قسمت تاپیک دانشجویان و استاد و ....:d
    البته اون تاپیک کلا منهدم شد.:d
    اوهوم.
    خو مگه صدا باید به قیافه بیاد؟!:huh:
    اوهوم.مدلشه.
    خوبم.:huh:
    من غمگین نیستم!:huh:
    آواتارم غمگینِ؟!:huh:
    نه! یعنی فرق عکس با صدا رو نیم دونم؟ جلل خالق!
    نمی دونم آمار تاپیک ها رو ندارم.
    چشاش بسته هست از زیر پلک برآمدگی چش معلومه
    بعد حالت خوبه؟ غمگین نیسی؟
    شاید منظورت اون تاپیک تنها صدا می ماندِ؟
    اما من اونجا چیزی نذاشتم...:huh:
    مرسی.
    هااع؟
    چشاش بازه!اما محوِ.:huh:
    پشت پنجره داره به بیرون نگاه می کنه.
    نه درد نمی کنه!:huh:
    توو فضای باز بودن پسر دختر استاد دانشجو قاطی پاتی؛ شاید دو سال پیش بود اسم تاپیکش ماندگاری یادگاری همچنی چیزی داش
    آره دیگه تو:d
    آواتارت هم مبارک
    چشاش چرا بسته هستن؟
    رنگاش چرا ونگوگ می زنه؟
    چته؟
    ی جایی درد نمی کنه؟
    خونه های قدیمی
    بعضی اتاق ها بی پنجره بوده و یا یه پنجره ی خیلی خیلی کوچیک داشتن.
    پنجره کم بود اما صفا زیاد بود.:d
    کدوم اکیپ؟ کجا بود؟!:huh:
    من گذاشته بودم؟!:huh:
    نمی گم باز می شه صبح پرانرژی تره؛ می دونم گرفته هست:d
    نه شب به درد نیم خوره برو قصه بخون اون موقع
    خیلیا اونطوری چن وجهی هستنمی بینی سه ساله می شناسه تو رو، پشت تلفن خوف می کنه
    خب قبل دکلمه خوندن چجوری تو رو به گریه بندازیم؟ اون اسمش احساس رو سنجاق زدن هست به لحن و کلام
    اتاق بی پنجره داریم مگه؟ یک زمانی همه خونه ها خلوت و بی صدا هستن اون تایم رو پیدا کن همون صبح زود همه خوابن!
    آخرش نفهیدم توو اون اکیپ کدومش تو بودی؟!:huh: قبلاً ی جایی گذاشته بودی خودت بهتر یادته من یادم نیس
    اول صبح هم پا میشم صدام گرفته ست.:huh:
    معمولا شب موقع خواب تازه خوب میشه!:D
    من کلا صدام چند وجهیه!:huh:
    من گریه می کنم صدام تازه باز میشه!:huh:
    می دونم بهت گفتم که صدات این نیس
    ولی من همین خش دار رو دوس داشتم، صبح پرانرژی و بکر هست صدای خود خودته
    بعضیا:huh: چند تا صدا دارن چند تا خط و چن تا شخصیت!:D
    بعضیا:huh: وقتی گریه کنن خش دار می شه
    سی دی خش دار آشغال می شه؛ صدای خش دار بت می شه برای پرستش!:d
    مرسی از توصیه هات.:d
    فقط من صدام گاهی اینجوری میشه.
    خیلی مواظب حنجره م هستم.:d
    فقط هر بار که از ته دل میخندم.
    فرداش صدام خش دار میشه:|:|:|
    اوکی

    اصن نقد همه چیش خوبه؛
    نقد حرفت رو بزنی یا یکیو نقدش کنی

    دفعه بعد که می خوای بخونی؛ سر پا وایسا، برو جاییی که پنجره یا سر و صدا نباشه؛ حتی می تونی جایی بخونی که اسباب و اثاث زیاد نباشه اکو دار باشه؛
    دفعه بعد صبح زود بخون
    چند بار هم بخون که بدونی کجاها می تونی نفس بگیری
    نفس از دیافراگم رو هم تمرین کن، توضیحش طولانیه برو یاد بگیر
    خیلی خیلی مشتاق باشی می تونی زیر آب هم تمرین کنی تا موقع خفه شدن نفست رو نگه داری یا همین زیر دوش یا همین طوری نفس رو نگه دار
    دیگه دیگه سیگار هم نکش:D
    دیگه از شوینده و ضدعفونی کننده ها و اسپری و شیشه پاک کن و اینا که می پاشه توو هوا، دوری کن استفاده نکن یعنی
    آب خیلی خنک هم نخور
    مهم نیست.
    اون متنی که نوشتم خودم گوش کردم نفس گیری نا به جا و بی موردی بود.
    این بیان و نظر شخصی خودم از خودم بود خانومی.
    تجربه ی کافی ندارم عزیزم.
    خوب کردی نقدم کردی.:d
    من اصلا از انتقاد کسی دلخور نمیشم.
    حرف و انتقاد شما کاملا منطقی و درست بود.
    خو ما هم در رو می بندیم.
    اما خو دوباره برمیگردیم برای مهمون باز میکنیم.
    دستت طلا که باز کردی؛ :D

    خیال شیشه ای: در مورد نفس گیری آخر هم وقتی گوش کردم دیدم خیلی بی مورد و نابه جا بود،
    منظور من اینه ک نوشتی مجبور شدم بخاطرش هم توضیح بدم هم عذرخواهی کنم هم ..

    *ممنون خوبم، سعی می کنم خوب باشم
    ی روزی خوب می شم بلاخره:D

    *شما وقتی داری می ری بیرون در خونه تو قفل نمی کنی؟ یا درتو نمی بندی؟ برا همین بستم

    * اگه دلخور نبودی پس اون حرفت یعنی چی؟

    *یادت انداختم چیه؛ بالایی منظورمه

    *نه منظورم بالایی بود ک گفتم؛ پیام بی جواب نمی مونه تا نقطه آخرو نذارم ( :
    آلفا:
    اهوم.:d
    خوبی عزیزم؟:d
    چرا بستی خو؟
    نه من دلخور نیستم عزیزم.:d
    یادم نمیاد.
    انقدر حرف تو حرف شد،فکر کنم یادم رفت جواب بدم :|:|
    چه خوب که بازه اینجا :D
    سلام
    هی دختر؛ از من دلخوری تو؟؟:D
    نگفته بودی چرا؟
    قبلاً فکر کنم حرف زده بودیم در موردش؛ هیچی نگفته بودی
    من بسته هستم همین جا ج بده:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا