تبسم!
پسندها
14

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام...مرسی ابجی...منم هوبم امیدوارم تو هم خوب باشی ما هم دوستان تازه تموم شدیم...البته من دو روزی هم اهواز موندم اما خوب نمیومدم نت اما خوب به هر حال شما که همیشه به ما لطف داشتید دیگه....اگه میدونستم که حتما زیارتتون میکردم...اما خب وقت زیاده....
    سلام گلم
    ممنون من خوبم
    تو چطوری؟
    منم تازه امتحاناتم تمام شده
    خبری نیست جز سلامتی
    تو چه خبرا؟
    کلا ناراحتی ها ازم بابا مسخره چیه جدی گفتم بهترین رشته اس یعنی چی عجبا
    دلخور که نه عزیزم امیدوارم موفق باشی همیشه و به ارزوی دلت برسی
    نه بابا فکر د چیه خدا نکنه از این فکرا بکنم همون من اون خنده رو هم نداشتم عزیز اینطووری بگی دلم خور میشه ها
    اها پس بگو کلک من که هیچ وقت تا حالا دوران خوشی نداشتم که ناراحت شم
    نه بابا دانشگا چیه که تموم نشه بذار نموم شه قالش کنده بشه جز هدر رفتن وقت چیز دیگری نیست
    ممنون فدات شم پس گزینه ج جوا مسئله است اید گم درست جوا دادی افرین منم نظرم دقیقا همین بود چه خبرا خوبی؟
    ای شمع من بسوز که پروانه میرود---زین آستان صاحب این خانه میرود
    ای شهر جدو امجدو والا سوتر من----بنگر حسین چگونه از این خانه میرود
    از نای شام ارازل کوفی نوشته اند---آل علی چرا ره مارا نمیرود
    از ما حسین چه دیده که فرمان نمیبرد----بیعت نمیکند ره خصمانه میرود
    من کی دهم به ظلت و خواری تن ای وطن----عنقا مگر به دانه پی دانه میرود؟
    آن کو نسب ز خند جگر خواره میبرد---مسجد به پشت سر سوی میخانه میرود
    یر جای باب و جد من اکنون به منبرش----فرزند هند و راده ی مرجانه میرود
    غیرت کشد اگر نکشندم به راه دین---فرزانه زیر پرچم دیوانه میرود
    هرگز حراس کشته شدن نیست در دلم---اینجا که عاقبت سوی جانانه میرود
    مادر به پای خیز و دعا کن-------به کاروان موسی تو اگر چه دلیرانه میرود
    بنگر به اکبرم که چه تعجیل میکن---عباس را ببین که چه مردانه میرود
    ای باغبان دگر بنشین بر عزای گل---فصل خزان رسیده و ریحانه میرود
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممم
    وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داری
    وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
    وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
    وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
    وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت
    لبخند میزنه
    وقتی جایی نشستی که کنارت خالی بود به یاد بیار کسی رو که توی اغوشت جا
    میگرفت
    وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات
    گم میشد
    وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند
    سلام داداش شرمنده به خدا این هفته ها یه کم در گیر امتحانات میان ترم بودم....اتفاقا آخر هفته ها میومدم اهواز..الانم اهوازم.....شما چه خبر ؟؟امیدوارم هر جا که هستی خوش و خرم باشی...اومدی یه خبر از خودت به من بده...مرسی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا