تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صلوات بر محمد ال محمد که بعد از قرن ها برا ما هم یه پیام اومد
    ولی بازم مثل همیشه بعد از 5 قرن
    باشه با خیال راحت جواب میدم :دی
    ممنون که اجازه دادین....
    مسابقه که نیست خب:دی
    نغمه جان ناراحت نشو ولی فکر کنم شما چیزی نمی گفتین
    الان باید می گفتی من حرف می زنم تو گوش کن
    حسم بهم می گه که با این پیام شاید ضدحال سومم زده باشم و دیگه ازم قهر کنین ولی می خوام ریسک کنم
    مرسي ممنون تو خوبي ؟
    ببخشيد ديگه شرمنده كم سعادتي از بنده است

    حالا داري ميري واقعا ؟
    نغمه خوب اصلا هیجی نمی گی گفتم اگه مزاحمم رفع زحمت کنم
    خوب فکر کنم کار دارین که پیاماتون از 4 مینت به 5 مینت ارتقا پیدا کرد
    ای خدا!!!
    نمیشه من فرار کنم :دی
    تا حالا از عزیزم اینقدر نترسیده بودم...
    نغمه فکر کنم چشمت زدم گفتم تایپیستی
    دوست ندارم چیزی داشته باشم که یکی دیگه به خاطرش دلش بسوزه بعدا می خورم
    به هر حال باید بین هر پیام 4 مینت فاصله بیفته تا یه پیامی تو پروفایلم ببینم
    دیگه دارم میترسم واقعا
    این عزیزم گفتن داره بیشتر میشه :دی
    نغمه دیگه نمی خورم نمی دونم یه لحظه حسم بهم گفت دلت خیلی خواست به خاطر تو گذاشتم کنار
    خدا همیشه میخواد این بنده خدا هست که نمی زاره...
    ببخشید جای دیگه بودم
    نغمه عزیزم تا دل مارو اب ندازی ول کن نیستی
    البته خودمم دارم الان کرم کارامل می خورم
    نغمه جان ببین دقت نمی کنی گفتم اولش تا دیروز با اطمینان می گفتم پارسا فردا برم پیشش منو می ذاره ببینم ولی امروز دیدم کلا همه مثل خودمن خوشم می یاد از این کاراش
    حداقل خوبه مارو از بقیه جدا نکرد وگرنه همه می گفتن این کیه دیگه
    نه دیگه مطمئن شدم اعصاب ندارین :دییییییییی
    این عزیزم ها رو هم میگین که رد گم کنین
    نغمه جان دیدی همه بهن می گن می زنی ولی خودت قبول نمی کنی
    عزیزم نمی تونستم عملیات چیریکی بکنم برم خودشو ببینم باید از فامیلاشون می پرسیدم اونا هم که مثل من بودن پر از خالی
    خوب اونو داداشش به من گفت اونی که داشت به فامیلشون می گفت فکر کنم مادر بزرگش بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا