تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • dmkj23 باشيد جهت اطلاع اين عبارت هم همون داستان فرمول موفقيته
    يعني موفق باشين هميشه
    اگه ميدونستين چرا پرسيدين
    چو داني و پرسي سوالت خطاست....
    البته چون علمي نوشتم يه خورده تحليلش سنگينه
    و .....
    dmkj23 باشيد
    اولا من كامياب هستم اگه خدابخواهد
    دوما رمز موفقيت در نگاه ما به مسائل پيرامون ماست رمز و راز دريچه نگاه من و شما به حقايق هست.
    پايدار باشين.... .
    اي بابا فرمول ترجمه اي نيست عمل كردني بايد رازشو يافت
    موفق باشيد ...... .
    اين فرمول موفقيته:
    x12+s23-25*85.2+db120
    موفق باشي
    وقتی باختم، “مسیر” را یافتم؛

    در بزرگراه زندگی همواره راهت، “راحت” نخواهد بود.

    هر چاله ای، “چاره ای” به تو می آموزد.

    دوباره فکر کن، فرصت ها “دو بار” تکرار نمی شوند.

    پس به خاطر داشته باش برای جلوگیری از پس رفت،“باید رفت”!!
    چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهائیست

    .ببین مرگ مرا در خود که مرگ من تماشائیست


    مرا در اوج می خواهی تماشا کن.تماشا کن...

    دروغین بودم از دیروز.مرا امروز تو حاشا کن


    در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما

    همه از من گریزانند .تو هم بگذر از این تنها

    فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم

    دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم

    گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم

    به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم؟

    رفیقان یک به یک رفتند .مرا با خود رها کردند.همه خود درد من بودند.گمان کردند که همدردند...

    شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند

    به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند

    در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما.همه از من گریزانند .تو هم بگذر از این تنها...
    هر صبح خورشید فریاد میزند
    اهای ادمها کتاب زندگی چاپ دوم ندارد.
    پس تا میشود عاشقانه زندگی کنید
    مدام دلم می گیرد!

    می دانم ذهنت انباشته از این گلایه های تکراری ست!

    ... و در آغاز فقط کلمه بود و کلمه خدا بود...

    پس چرا دیگر زمین،

    هرگز باران رمان های قرن نوزده و بیست را بر خود ندید؟

    هیچ علف خشکی با باد نرقصید

    می سازیم و ویران می کنیم!

    انسان موجود خوبی نیست!

    به تعداد هر نفرمان کلمه وجود دارد!

    پس و در آغاز فقط کلمه بود...

    کلمه ی کی بود؟

    تو؟ من؟ او؟ کی؟

    ما سم مار را با پادزهر خنثی می کنیم

    اما سم کلمات را چه گونه؟ نمی دانم...

    حالم خوب نیست!
    خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..
    که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

    بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...
    که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!
    تکراری تر از هر روز وارد خیابان میشوم
    تکراری تر از هر روز سوار اتوبوس میشوم
    تکراری تر از هر روز به چشمهای خسته مردم نگاه میکنم
    وتکراری تر از هر روز تصادف ماشین هاو دعوای راننده ها را تماشا میکنم
    و تکراری تر از هر روز ......
    عجب تکراری شدیم ما ادمها......
    گفتم : خدایااااااااااااااااااااا ا

    من هم دل دارم
    من هم آدمم
    من هم آرزو دارم بهترینها را داشته باشم....
    گفتم خدایا من هم مال و فرزند و عیال و خانمان میخواهم...

    با تاسف نگاهم کردی....

    شنیدم نگاهت را :
    اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِى الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِى الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
    سوره حدید – آیه 20


    بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت ، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است
    [ .مثل آنها ]چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن[ باران ]به شگفتى اندازد، سپس[ آن کشت ]خشک شود و آن را زرد بینى ، آنگاه خاشاک شود .
    و در آخرت[ دنیا پرستان را ]عذابى سخت است و[ مومنان را ]از جانب خدا آمرزش و خشنودى است ،
    و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست
    در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت

    در حالیکه گویی ایستاده بودم!

    چه غصه هایی که فقط به غم دلم حاصل شد

    در حالیکه قصه کودکانه ای بیش نبود!

    دریافتم کسی هست که اگر بخواهد می شود و اگر نخواهد نمی شود!

    به همین سادگی...
    ممنوووووووووووووووووون قابل شمارو نداشت مهربون...........:redface:
    هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســيــنـــه" بي قرار است


    هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است


    همان مردي که جمعه آيد روزي ... و اين پايان خوب انتظار است
    اینک موج سنگین زمان است که در من می گذرد
    اینک موج سنگین زمان است که چون جویبار آهن در من می گذرد
    اینک موج سنگین زمان است که چونان دریایی از پولاد وسنگ در من می گذرد....
    مدام زمزمه شدند :

    اینجا هم چیزی نیست

    اینجا هم که چیزی نیست

    هیچ جا هیچی نیست

    و پس از چند دقیقه دوباره !

    فکر می کنم فقط کسانی مفهومش رو می فهمند که در شرایطش قرار گرفته اند و این جملات رو زمزمه کرده اند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا