جل الخالق...تو هستی...منم اومدم!!
-
از دست تووووووووووووووووو
چرا نمیااااایییییی؟؟
افشینم...کاش بودی...
من که اومدم...ولی طبق معمول تو نیستی...
انقدر میسازم تا یه شب باهم بیایم...پوسیییییییییییییدم بابااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
باز امشب چرا زود رفتی؟؟
روزا چرا دیگه نمیاااااااااااااااااااااایییییییییییی؟؟
بیا...حالا یه شب که من نتونستم بیام تو بیشتر موندی!!
اتفاقا دیشب تو فکرت بودم...گفتم ظهر گفتم بمون حتما میمونه...ولی بابام گفت د بگیر بخواب بچه!!
امتحانمم باشه پیش اون قضیه باهم بهت میگم!!
نمیشه یه کم بیشتر بمونی؟؟
خداوندا!!
چه بلایی سرت اومده افشین؟
باز تو چرا انقد زود رفتی؟؟
هرچی من زودتر میام توام زودتر میری...
تو بیا...
و بازم...
و بازم تو نیستی...
حالا هی من میرم و میام...تو نیستی!
چرا نمیای آخه؟؟
میخوای منو نگران کنی؟
بیییییییییا!
افشییییییییییییییییییییییین
و حال مارا میپرسند...و ما در جواب میگوییم ما به حال شما آگاه تریم...
چرا زود اومدی و رفتی؟؟
شب بخیر
سلام
خوبی؟
ممنون
چی خواسته بودی؟ سوووووووت
یه چیز که خودمم خیلی تعجب کرده بودم این بود که تا میومدم سراغ بچه های باشگاه ...اولین نفر (ناخود اگاه) تو میومدی تو ذهنم...انگار پسوند بچه های باشگاه شده بودی
و تواناییهایمان بر ما اثبات شد...و ما بر سایت غلبه کردیم...و همانا آواتار ما از بهترین آواتارهاست...
و سلامی عرض شد بر روح افشین...
و سعی زیاد کردیم در امر عوض کردن آواتار...و ارورها آمد...و باز هم سعی کردیم...و همانا سایت بر کاربران غلبه کرد!
و اینچنین بود که ما نیم ساعت دیر رسیدیم...
نیومدی که...
منم رفتم...
بیییییییییییاااااااااااااااا
افشینم شبت بخیر...خوب و راحت بخوابی...
خیلی دوست دارم
الان که اون تنویر افکار عمومیو دیدم قضیه حل شد!
مشکلم این بود که نمیفهمیدم منظورت چیه از این آواتار...فکر کردم چیز خاصیه!! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
