سر تا پای خودم را خلاصه میکنم:
میشوم قد یک کف دست خاک،که ممکن بود یک تکه اجر باشد در دیوار یک خانه
یا یک قلوه سنگ روی شانه یک کوه،یا یک مشت سنگ ریزه ته ته اقیانوس
یا حتی خاک یک گلدان باشد،خاک همین گلدان پشت پنجره
یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت، هیچ اسمی نداشته باشد
و تا همیشه خاک باقی بماند! فقط خاک
یا لیتنی کنت و ترابا: کاش خاک بودم...