مشاعرۀ سنّتی

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است


سایه:gol:
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب كجاست محرم رازی كه یك زمان​
دل شرح آن دهد که چه گفت چه ها شنید​
 
آخرین ویرایش:

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در همه دیر مغان نیست چومن شیدایی
خرقه جایی گرو باده ودفتر جایی
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
یكدم ز رخت پرده بر انداز كه مهتاب
از شرم تو در تیرگی شام نشیند

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد...
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل خسته ام چه میگذرد
این چه شوری ست باز در سر من
باز از جان من چه میخواهند
برگهای سپید دفتر من
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه شیخ می دهدم توبه و نه پیر مغان
ربس که توبه نمودم و زبس توبه شکستم
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگر که کلبه دل ها چقدر جا دارد؟
چقدر راز و معماست بین آدم ها

سلام آبی دریا بدون پاسخ ماند
سکوت، گرم تماشاست بین آدم ها
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
 
آخرین ویرایش:

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سکرت جان باید ق میدادی یکی طلب ما
دلا معاش چون کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
دمي بر آسمان رفتم بسي دل بر جهان بستم تمامش جهل مطلق بود ولي جانم توانا شد
به خشكي صد بلا ديدم گل عمرم بسي چيدم نجستم بحر عشق او ولي جانم چو دريا شد
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکرت جان باید ق میدادی یکی طلب ما
دلا معاش چون کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
اااااااااا من صفحه قبل رو دیدم:smile:
شرمنده:redface:
ویرایش شد;)
دمي بر آسمان رفتم بسي دل بر جهان بستم تمامش جهل مطلق بود ولي جانم توانا شد
به خشكي صد بلا ديدم گل عمرم بسي چيدم نجستم بحر عشق او ولي جانم چو دريا شد
درنمازم خم ابروی تودریادآمد
حالتی رفت که محراب بفریادآمد
کنون ازمن طمع صبرودل وهوش مدار
زان تحمل که تودیدی همه بربادآمد
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
در كعبه كوي تو هرآن كس كه درآيد
از قبله ابروي تو در عين نماز است
اي مجلسيان سوز دل حافظ مسكين
از شمع بپرسيد كه در سوز وگداز است
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
تيرگي حاكم عالم شده در غيبت نور
همه عالم به شتاب آمده بر شيوه پستي به درك
زاهد و عابد و پيمانه به دست هر سه دني
تحفه قرن فضا،ظلمت هستي به درك
 

paras2

عضو جدید
که گفت در رخ زيبا نظر خطا باشد؟/ خطا بود که نبينند روي زيبا را
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
آمده موسم عشق حجله من بيارا
جام مي ام بريز و در بر او بياسا
نوبت عشق و مستيست دوره ي مي پرستيست
طبل زنان بچرخ و دست فشان برقصا
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه در به در کوچه به کوچه کو به کو
مهر تو را دل حزین بافته با قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار مو به مو
 

phalagh

مدیر بازنشسته
وقتی که من عاشق شدم
شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و
عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو
نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این
دیوانگی و عاقلی .
*********
وای چقد دوست دارم کل این شعرو بزارم. موسیقی این شعر قلب آدمو از جا میکنه. شعر و موسیقیش محشره
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
يار درآغوش شد خمره پر از جوش شد
ساقي لب دوز من آمد و جان نوش شد
هلهله اي سر دهيد مژده به اين تن دهيد
اين تن فرتوت من حجله ي گلپوش شد
 

phalagh

مدیر بازنشسته
دردا که فراق ناتوان ساخت مرا
در بستر ناتوانی انداخت مرا
از ضعف چنان شدم که در بستر مرگ
صد بار اجل آمد و نشناخت مرا
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد

خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده​ام


من خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر او

من گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیده​ام
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا