مشاعرۀ سنّتی

[گلابتون]

ياد حرفهاي قشنگت ... كه تو قلبم خونه كرده

ياد دلتنگي چشمات ...كه منو ديوانه كرده

 

[canopus]

همچو بلبل برسرهرشاخ گل افغان مکن

درطریق سوختن خاموش چون پروانه باش

 

[گلابتون]

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
گر راهزن تو باشي صد كاروان توان زد

 

[محـسن ز]

دلم از تنهایی تو حتی یک نفس جدا نیست
گله سر کن که می دونم گله هات یکی دو تا نیست

 

[Aseman Etemaad]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[هستی فرهادی]

هزار نقش برآيد ز کلک صنع و يکي
به دلپذيري نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
يکي به سکه صاحب عيار ما نرسد

 

[Aseman Etemaad]

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد

 

[محـسن ز]

دو باره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش

 

[e-eng]

هزار نقش برآيد ز کلک صنع و يکي
به دلپذيري نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
يکي به سکه صاحب عيار ما نرسد

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

 

[= nAviD =]

آب ایینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم

 

[Aseman Etemaad]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

 

[الهه_م]

امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

 

[گلابتون]

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي .... دل بي تو به جان آمد وقت است كه باز آيي

 

[محـسن ز]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان ما را بس

 

[= nAviD =]

مرا عاقبت با عدو فرصت است
که از آسمان مژده نصرت است

 

[الهه_م]

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید از تو بپرسم که چنین خوب چرایی

 

[محـسن ز]

یارب آن نو گل خندان که سپردی بمنش
می سپارم به تو ازدست حسود چمنش

 

[Aseman Etemaad]

شب هجران و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها....

 

[گلابتون]

شب صحبت غنيمت دان كه بعد از روزگار ما
بسي گردش كند گردون بسي ليل و نهار آرد

 

[= nAviD =]

در کار گـــلاب و گـــــل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

 

[محـسن ز]

دلا از دست تنهایی به جونوم
زآه و ناله خود در فغونوم
شبون تار از دست جدایی
گره فریاد مغز استخونوم

 

[رنگ خدا]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها

 

[d_vasegh]

الا ای همنشین دل که یارانت بفرت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 

[shabnam777]

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک وعاقل باشی

 

[shabnam777]

یاد باد آن که ز ما وقت سحر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

 

[shabnam777]

ديده ام سوي ديار تو و در كف تو
از تو ديگر نه پيامي نه نشاني
نه به ره پرتو مهتاب اميدي
نه به دل سايه اي از رازنهاني

 

[shabnam777]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد

 

[shabnam777]

دوش در خیل غلامان درش می رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

 

[shabnam777]

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت بصد مرحله دور
دور باد آفت دور ملک از جان و تنش

 

[neda_eng]

شکر کز صد هنر و عیب جان
جملگی عیب شدیم و هنرش کار نگشت
از همه عاشق و معشوق
یک نفر عاشق و بیمار نگشت
کاش میشد که خدا هم بدانداز جهانش
یک نفر ادمیت را پدیدار نگشت