shabeaftabi
عضو جدید
سلام به کسانی که سوال من را میخونند
خیلی دلم می خواد بدونم چرا خدا انسان را خلق کرد؟
خیلی دلم می خواد بدونم چرا خدا انسان را خلق کرد؟
سلام
سوال جالبي هست.
شايد براي اينكه لازمه كمال او موجودي بود كه بتونه پي به كمال او ببره اون هم از راه عقل و قدرت انتخاب و نه مانند فرشتگان بدون اراده .
يك گنج تا هنگامي كه به دست گوهر شناس نيافته ناشناخته خواهد بود.
او گنجيست كه بايد شناخته ميشد... توسط موجودي كامل..باهوش...داراي همه قواي خير و شر...
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند (و از اين راه تکامل يابند و به من نزديک شوند)!(الذاريات-56)
خدا توسط فرشتگانش هم ستايش و عبادت ميشه اما انسان يه چيز ديگست... همون كه خدا وقتي او رو آفريد به خودش آفرين گفت...
هرچند بي نياز مطلق هست اما خير رساندن و رحمت هم از صفات اوست ( چه كم اورا شاكريم...) اين هدف با آفريدن موجودي كه از يك طرف ميتونه به بالاترين درجه كمال انساني صعود كنه و از طرفي به پست تر از حيوانات (بل هم اضل) سقوط كنه بدست آمد...
هر چند در خلق موجودات عالم ميبينيم كه خالق ما چه قدرتي دارد
يعني وقتي در آفريدن چيزي به خود ميبالد .. اهميت مخلوق مورد نظر را ميرساند...
و بايد افتخار كنيم كه مارو خلق كرده و قدرش بدانيم..
اگر بدانيم...
ببخشيد هيچ ادعايي در درست بودن آنچه گفتم ندارم... اينها هم بداهه در ذهنم آمد و مطمئنا خالي از اشكال نيست..
اميدوارم دوستان دانايم بحث رو كاملتر كنند تا بيشتر بدانيم...
و بيشتر به او نزديك شويم...
چون سوال زيباييست
التماس دعا
ياعلي
خواستم اولش فقط از رو اطلاعات خودم بگم با توجه به اینکه توی سوره بقره قبل از آفرینش انسان خداوند به فرشته ها میگه " انی جاعل خلیفه فی الارض" انسان از ابتدا برای زندگی در زمین خلق شده بود و به زمین آمدن آدم و حوا ربطی به خوردن میوه ممنوعه نداشته.بعد بهتر دیدم یه متن جامعتر رو در اختیارتون قرار بدم.اینو در مورد علت به زمین آمدن آدم و حوا داشته باشید.تا انشاءالله تو فرصت بعدی که مطلب جامعی در مورد خلقت انسان داشته باشم به سوال اصلی تاپیک هم بپردازیم.من خیلی به این موضوع فکر کردم. چرا ما باید جواب اشتباه آدم و حوا رو بدیم؟ این با عدالت خدا مغایرت نداره؟چرا نمی تو نیم خودمون تصمیم بگیریم. فقط می تونیم تو خواستی که خدا برامون می خواد تصمیم بگیریم.این با اختیاری که خدا برای انسان تو قران وعده داده،مغیرت نداره. ای کاش خدا جواب این سوالامو میداد. بعضی اوقات میگم ای کاش زمان یکی از اماما بودم می پرسی. ولی خوب شایدم خدا دوست داشه ببینه بجز مخلوقات مطیش(فرشته ها)مخلوقات مثلا مختارش چه می کنن؟نمیدونم چرا؟
آقاي عراقي. من آخرش هم نفهميدم شما به خدا و قرآن اعتقاد دارين يا نه.در پاسخ به سوال چرا خدا انسان را خلق كرد از ديدگاه قران و اسلام همان است كه با دليل قراني مرقوم داشته ايد بله خدا انسان و جن را براي عبادت خودش خلق كرد و يا اينكه امتحان پس بدهد و برگردد به جايگاه موعود .... اينها استدلالات ديني از خلق انسان است .
اما واقعا خدا انسان را خلق كرد كه او را عبادت كند و يا انسان خدا را خلق كرد تا در زمين بر بشر حكومت كند؟
خب آخه چرا بايد خدا ما رو خلق کنه که بشناسيمش؟ مگه کمبودي داره؟ يا مثلا نيازي به اين عبادت و شناخت داشته؟ يا نياز به سرگرمي داشته که از تنهايي دربياد؟ يا مثلا نياز به قدرشناسي داشته؟سلام
سوال جالبي هست.
شايد براي اينكه لازمه كمال او موجودي بود كه بتونه پي به كمال او ببره اون هم از راه عقل و قدرت انتخاب و نه مانند فرشتگان بدون اراده .
يك گنج تا هنگامي كه به دست گوهر شناس نيافته ناشناخته خواهد بود.
او گنجيست كه بايد شناخته ميشد... توسط موجودي كامل..باهوش...داراي همه قواي خير و شر...
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند (و از اين راه تکامل يابند و به من نزديک شوند)!(الذاريات-56)
خدا توسط فرشتگانش هم ستايش و عبادت ميشه اما انسان يه چيز ديگست... همون كه خدا وقتي او رو آفريد به خودش آفرين گفت...
هرچند بي نياز مطلق هست اما خير رساندن و رحمت هم از صفات اوست ( چه كم اورا شاكريم...) اين هدف با آفريدن موجودي كه از يك طرف ميتونه به بالاترين درجه كمال انساني صعود كنه و از طرفي به پست تر از حيوانات (بل هم اضل) سقوط كنه بدست آمد...
هر چند در خلق موجودات عالم ميبينيم كه خالق ما چه قدرتي دارد
يعني وقتي در آفريدن چيزي به خود ميبالد .. اهميت مخلوق مورد نظر را ميرساند...
و بايد افتخار كنيم كه مارو خلق كرده و قدرش بدانيم..
اگر بدانيم...
ببخشيد هيچ ادعايي در درست بودن آنچه گفتم ندارم... اينها هم بداهه در ذهنم آمد و مطمئنا خالي از اشكال نيست..
اميدوارم دوستان دانايم بحث رو كاملتر كنند تا بيشتر بدانيم...
و بيشتر به او نزديك شويم...
چون سوال زيباييست
التماس دعا
ياعلي
...
خب آخه چرا بايد خدا ما رو خلق کنه که بشناسيمش؟ مگه کمبودي داره؟ يا مثلا نيازي به اين عبادت و شناخت داشته؟ يا نياز به سرگرمي داشته که از تنهايي دربياد؟ يا مثلا نياز به قدرشناسي داشته؟![]()
آقاي عراقي. من آخرش هم نفهميدم شما به خدا و قرآن اعتقاد دارين يا نه.
خب آخه چرا بايد خدا ما رو خلق کنه که بشناسيمش؟ مگه کمبودي داره؟ يا مثلا نيازي به اين عبادت و شناخت داشته؟ يا نياز به سرگرمي داشته که از تنهايي دربياد؟ يا مثلا نياز به قدرشناسي داشته؟![]()
اما واقعا خدا انسان را خلق كرد كه او را عبادت كند و يا انسان خدا را خلق كرد تا در زمين بر بشر حكومت كند؟
سلام به کسانی که سوال من را میخونند
خیلی دلم می خواد بدونم چرا خدا انسان را خلق کرد؟
اگر خدا وند بی نیاز از آفرینش ماست پس چرا ما را آفرید؟
...
3. انجام دهنده کار منافع خودش را در نظر نگیرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به دیگری، کاری را انجام دهد، شبیه مادری که خود را فراموش می کند و به فرزند خویش عشق می ورزد و همانند پروانه می سوزد و پرواز می کند. وی به مصلحت خویش نمیپردازد. نمونه دیگری که شبیه این مورد است، انسان شیفتهای است که در بندگی وعبادت خدا از یاد خود غافل می شود، به گونهای که حضرت علی(ع) فرمود: "الهی ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً فی جنتک و لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش تو است و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت این است که تو را شایسته عبادت یافتم". در این هدف خود و نفع شخصی منظور نیست، بلکه خویش را فراموش می کند.
حال با توجه به این سه نوع هدف بنگریم که خداوند در آفرینش انسان و جهان کدام یک از این سه نوع هدف را دنبال می کند؟. قطعاً از نوع اوّل و دوّم نیست، چون خداوند بی نیاز است. وقتی خدا را آن چنان شناختیم ودانستیم از اینکه خداوند وجودی است که از هر جهت بی نهایت و غنی است و هیچ گونه نقص و نیاز در ذات او راه ندارد، روشن می شود که هدف در کارهای خدا فقط به معنای سوم است که عبارت است از: رساندن فایده به مخلوقات خویش و تکامل همه جانبه و رفع نقصها و نیازهای آنان. به گفته شاعر:
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
او نخواسته است نیازی از خود را برطرف کند، چون بی نیاز است. او به آفرینش نپرداخت تا نقصی را از خود دفع کند، چون بی عیب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفرید تا همه به سوی کمال رهسپار شوند و قابلیّت و قوه نهفته در خویش را به کمال و فعلیّت رسانند. جهان را آفرید تا انسان برای رفع نیازهای خویش و درک کمالات از آن بهرهگیری کند. انسان را آفرید و به او اراده عطا کرد تا با اختیار خویش راه کمال پوید و خود را از نقصها بپیراید.
هدف از آفرینش جهان و انسان، تکامل جبری و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادی و خود خواسته انسان است. همه را برای تکامل انسان خلق کرد و انسان را برای قرب خداوندی.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
قرآن می فرماید: "و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون؛(1) جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت نیافریدم". تا از این طریق آنها به کمال برسند و در خلقت انسان فرمود: "افحسبتم انّما خلقناکم عبثاً و انّک الینا لا ترجعون؛(2) آیا پنداشتید که شما را عبث و بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمیگردید"؛ یعنی آیا می پندارید که به سیر تکاملی خود به سوی یک واقعیّت مطلق ادامه نمیدهید و به سوی خدا باز نمیگردید؟
نیز فرمود: "الّذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً؛(3) خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید". یعنی انسان را خلق کردو او را در جهان آزمایش و ابتلا قرار داد تا انسان با اختیار و اراده خود حرکت تکاملی خویش را بپیماید.
پینوشتها:
1. ذاریات (51) آیه 56.
2. مؤمنون (23) آیه 115.
3. ملک (67) آیه 2.
منبع:
www.porsojoo.com
فرض كنيد در كنار خانه خودتان نشسته ايد، از عمو يا يكى ديگر از اقوام مى پرسيد: اين خانه ما را چه كسى ساخته است؟
او در پاسخ مى گويد هيچ كس! خانه شما خود بخود ساخته شده است. يكى بود يكى نبود زير گنبد كبود، اين جا هيچ خانه اى نبود. گرد بادى وزيد و پى خانه كنده شد. طوفان شديدى به پا شد و آجرها از كوره آجرپزى و سيمان ها از كارخانه سيمان به اين جا پرتاب شدند. باران آمد سيمان ساخته شد باد آجرها را روى هم چيد و... و سقف زده و گچ كارى و لوله كشى شد. در و پنجره ها و شيشه هايش نصب شد و خانه خود به خود ساخته شد.
آيا اين داستان را باور مى كنيد؟ آيا امكان دارد خانه اى بدون بنّا و كارگر ساخته شود؟ كتابى بدون نويسنده نوشته شود؟ باغى بدون باغبان كاشته شود؟ كارخانه اى بدون مهندسى و... ساخته شود.
وقتى وسايل بسيار كوچكى مانند خانه و كتاب و اتومبيل سوارى و... به سازنده نياز دارد، آيا آسمان و زمين با اين عظمت و نظم دقيق، به سازنده نياز ندارد؟
آيا تا به حال به وجود خودتان فكر كرده ايد كه چه قدر منظم و دقيق است؟ قلب نازنينتان چه قدر با دقت مى تپد! اگر تپش قلبتان صد برابر مى شد چه مى شد؟ مى دانيد اگر قلبتان در هر دقيقه فقط يك بار مى تپيد چه مى شد؟! آيا ممكن است چنين قلبى سازنده آگاه نداشته باشد؟ يك بار ديگر به ساختمان بدن تان نگاه كنيد و ببينيد چه قدر منظم و دقيق هر يك از اعضاى بدن شما در جاى خودش قرار گرفته، چشم در كف پا قرار نگرفته، پاهاى انسان روى سرش قرار نگرفته، چشم هاى انسان از كمرش بيرون نزده، دست هاى انسان ده مترى آفريده نشده كه هنگام راه رفتن به زمين بكشد. اندازه لاله گوش يك متر ونيم نيست، تا آدمى از شرّ گوشهاى خودش فلج شود و... . آيا اينها همه نشانه هايى از وجود آفريننده اى دانا و آگاه نيست؟ آن آفريننده دانا، آگاه، قادر، هميشگى، مهربان و بى نياز، كسى جز خدا نيست. اين نظم و دقت كه در ساختمان بدن ما هست در جهان نيز وجود دارد.
خلاصه اين كه: جهان آفرينش داراى نظم است. نظم جهان نشان دهنده ناظم براى جهان است و خدا نظم دهنده و آفريننده جهان هستى است.
خداى بزرگ و امامان معصوم(عليهم السلام) نيز از مردم خواسته اند، با مطالعه كتاب آفرينش ـ كه همه صفحه هاى آن با نظم دقيقى طراحى شده است - به وجود خدا پى ببرند، از اين رو در بسيارى از موارد به گوشه هايى از نظم هستى اشاره كرده اند.[1] و به گفته سعدى:
برگ درختان سبز در نظر هوشيار *** هر ورقش دفترى است معرفت كردگار
دليلى كه برايتان نوشتم «برهان نظم» نام دارد.[2]
وجود خداوند را از راه هاي مختلف مي توان اثبات كرد كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
الف) راه فطرت: به اين صورت كه با استفاده از وجود خود انسان، وجود خدا اثبات مي شود; به اين معني كه: احساس وجود خدا در انسان وجود دارد; يعني در فطرت و در آفرينش هر كسي، احساس و تمايلي هست كه او را خود به خود به سوي خدا مي كشاند; از اين جهت، مَثَل خدا و انسان، مثل مغناطيس و آهن است.
قرآن كريم هم به اين راه معرفت و شناختِ خداوند (فطرت) اشاره فرموده است: «پس تو اي رسول! ]با همه پيروانت [مستقيم به جانب آيين پاك اسلام روي آور و پيوسته از طريقه دين خدا ـ كه فطرتِ خلق را بر آن آفريده است ـ پيروي كن; كه هيچ تغييري در آفرينش خدا نبايد داد. اين است آيين استوار حق; ليكن بيشتر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند.» (روم، 30)
قرآن كريم، براي تأكيد بيشتر افزوده است: «در آفرينش خداوند، دگرگوني نيست»; يعني چيزي كه در اعماق وجود انسان ريشه دوانده، همواره به صورت يك اصل ثابت باقي و برقرار خواهد بود; همان گونه كه جريان مغناطيسي، آهن را به سوي خود مي كشد، اين احساس دروني هم، انسان را به سوي خداوند كشانده، و به طرف او هدايت مي كند. ممكن است انسان اين جاذبه را در شرايط عادي كمتر احساس كند; امّا در موقع احساس خطر بخوبي اين كشش دروني را درك كرده، متوجه مي شود كه نيروي مرموزي او را به سوي خداوند راهنمايي مي كند; چنان كه خداوند هم، در سوره اسراء، آيه 67، و سوره لقمان، آيه 32 به اين حس دروني انسان اشاره فرموده است.
مطالعه و تحقيق هاي دانشمندان امروز، نشان داده است كه علاقه مذهبي، از ريشه دارترين علاقه هاي انسان است كه در طول تاريخ هميشه وجود داشته و همچنان استوار خواهد ماند.[3]
ب) برهان نظم: نظامهاي جهان آفرينش، روشن ترين و همگاني ترين برهان خداشناسي است.
قرآن مجيد و پيشوايان بزرگ اسلام با بيانهاي مؤكدي، مردم را به مطالعه كتاب آفرينش ـ كه سراسر صفحه ها و سطرهاي آن بر نظم و ترتيب، محاسبه و اندازه گيري، و دخالت علم و حكمت در آفرينش آن، گواهي مي دهد ـ دعوت كرده; حتي به اين دعوت كلي اكتفا نكرده و با بيان نمونه هايي از نظامهاي شگفت انگيز اين جهان، راه مطالعه و بررسي را به روي عموم گشوده اند; پس در جهان هستي تا آن جا كه عقل و دانش بشر از روي آن پرده برداشته است، بجز نظم و دقت، چيزي وجود ندارد، و دانشمندان جهان و مكتشفان بزرگ، در بررسي هاي خود اعتراف مي كنند كه در سراسر جهان بجز محاسبه و اندازه گيري و نظامها و تشكيلات شگفت انگيز، چيزي نديده اند و اين نظم و دقت، نيازمند ناظمي دقيق، يعني همان خداوند متعال است.[4]
ج) قانون عليت: بدون شك، جهاني كه در آن زندگي مي كنيم، مجموعه اي از علتها و معلولهاست، و اصل علّيت، يكي از روشن ترين قوانين اين جهان است و ما روي كره اي زندگي مي كنيم كه هميشه وجود نداشته; بلكه خود، معلول علت ديگري است، و اين سلسله علت و معلول تا بي نهايت نيست و سرانجام به وجودي مي رسد كه علت است و معلول نيست; يعني هستي آن از خودش مي جوشد و عين هستي و وجود بي پايان و واجب الوجود است.
توضيح بيشتر: جهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم، حادث و ممكن الوجود است و هر موجود حادث و ممكن الوجود، بايد به واجب الوجود منتهي شود يا به عبارتي ديگر، وجودهاي وابسته، سرانجام بايد به يك وجود مستقل برسند. با قبول حادث بودن جهان، ما يكي از پنج راه را پيش رو داريم:
1. يا جهان، بدون علت موجود شده است!
2. يا خودش علت خود است!
3. يا معلولش علت آن است!
4. يا اين جهان، معلول علتي است و آن نيز معلول علت ديگري و به همين ترتيب تا بي نهايت پيش مي رود!
5. و يا اين كه تمام اين موجوداتِ حادث، متكي به يك موجود ازلي و ابدي در ماوراء مادّه است و اين سلسله علت و معلول سرانجام به واجب الوجود منتهي مي شود.
فرض اوّل باطل است; زيرا اگر يك امر حادث نياز به علتي نداشته باشد، بايد هر موجودي در هر زمان و تحت هر شرايطي حادث شود; درحالي كه چنين نيست; بلكه براي پيدايش هر حادثه، شرايط و اسباب خاصي لازم است.
بطلان فرض دوم نيز بديهي است; چون علت بايد پيش از معلول باشد و اگر چيزي بخواهد علت خودش باشد، بايد قبل از وجودِ خود، موجود باشد ـ كه لازمه آن اجتماع وجود و عدم است ـ و اين همان دورِ باطل است.
بطلان فرض سوم نيز روشن است و نيازي به توضيح ندارد.
امّا فرض چهارم، لازمه اش تسلسل است; يعني ادامه سلسله علت و معلول تا بي نهايت، و از اموري است كه عقل آن را بروشني باطل مي شمرد; چون هر معلولي نيازمند به علت است و اگر اين سلسله تا بي نهايت پيش رود و به واجب الوجود منتهي نشود، لازم مي آيد كه بي نهايت وجودِ وابسته، نيازمند و قائم به غير و رابط داشته باشيم، بي آن كه آن غير و آن وجود مستقل ـ كه تكيه گاه اين وجودهاي وابسته و رابط است ـ موجود باشد و چنين چيزي مُحال است; پس بايد سلسله علت و معلولها به جايي منتهي گردد كه نيازمند به چيز ديگري نباشد. وجودي مستقل و غني باشد كه هستي آن از ذات خودش بجوشد و عين هستي و وجود مطلق باشد; در نتيجه، وجود ممكن ها و حوادث جهان بايد به يك وجود واجب و ازلي منتهي شود كه او را خدا يا «الله» مي ناميم.[5]
[1]. پيام قرآن، ج 3، ص 70 ـ 72.
[2] براى آگاهى بيشتر پيشنهاد مى كنم كتاب پايه هاى ايدئولوژى در اسلام را كه پاسخ هاى آية الله محمد يزدى است بخوانيد.
[3]. ر.ك: مجموعه آثار، آيت الله شهيد مطهری، ج 4، ص 42، نشر صدرا / پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازی، ج 3، ص 99، انتشارات مدرسه اميرالمؤمنين(عليه السلام).
[4]. اقتباس از الهيات، آية الله جعفر سبحانی، ص 36 ـ 38، انتشارات شفق، با اندكی تغيير.
[5]. ر.ك: پيام قرآن، همان، ص 60 و 70 ـ 72 / معارف اسلامی، جمعی از نويسندگان، ج 1 و 2، انتشارات سمت.
ببنید وقتی یک گدا را توی خیابان ببینید و به گدا کمک کنید ایا گدا این حق را داره که بپرسه چرا به من کمک کردی؟Kachalجان، مشکل همین جاست، که آقا، نه نعمت و فضل می خوایم، نه آتش و دوزخ و .....
Kachal
اون بدبختی که توی آفریقا و در بدترین شرایط به دنیا میاد چه گناهی کرده؟!
گیرم که پدر و مادرش انسان های فاسدی بودند، چرا 1بچه معصوم با چشم گشودن به دنیا باید زجر بکشه؟!
اون بچه بدبخت شه که پدر یا مادر فاسد ناراحت شه، بعد گناهاش پاک شه؟!
سخن پیامبره که با سختی کشیدن، در هر دفعه 1گناه پاک میشه!
هدف خلقت این انسان هایی که از بدو تولد بدبخت و در رنج بودن، چیه؟!
یکی را فدا کند که دیگری درس عبرت بگیرد؟!
این است عدل الهی؟!
این است عشق خداوند به انسان؟!
سلام به کسانی که سوال من را میخونند
خیلی دلم می خواد بدونم چرا خدا انسان را خلق کرد؟