در این کوچه پس کوچه های تنهایی من به بیگانگی به آوارگی به سرگشتگی معروفم..
به پرنده ای بی بال و پر ,به ستارخ ای بی نور معروفم..
در این کوچه های بی انتهای شب بی هدف راه میروم..
در سکوتی عاجزانه تو را فریاد می زنم..
بی ترانه با ترانه بی بهانه با بهانه در خود می گریم..
با وجود بی جوابی با تو حرف می زنم..