طلاق از 19 سالگیم..

وضعیت
موضوع بسته شده است.

بدبخت.

عضو جدید
14 سالم بود ک واسهاولین بار پسر خالم اومد خواستگاریم جواب رد دادیم تا وقتی 16 سالم شد باز اومد بااینکه مادرم نا راضی بود . ولی پدرم راضیش کرد و منم علاقه ای بهش نداشتم و از رویحرف دیگران و نصیحتاشون قبول کردم .
وقتی قبول کردم ی سری شرایظ براش گذاشت. بعد 2 سال از شهر خودشون بیانشهر خودمون . و کلی شرط دیگه... و کلی وعد های رنگارنگ . خیال میکردم خوشبخت تریندختر دنیام خیال میکردم از همه سر شدم . صبح تا شب واس آینده ام برنامه ریزیمیکردم . عقد که کردیم واسمون یه سری مشکلات پیش اومد دخالت خانوادش و خیانتهایاون دو دفعه بهم خیانت کرد اونم وقتی ک قرار بود با هم بریم بیرون و نیومد و بعد لومیرفت با دختری بوده . همش میساختم و پیش خودم میگفتم وااای من طلاق بگیرم چ شودآبروم میره و جلو همه شکسته میشم . چند دفعه خانودش به من و مامان بابام میپریدن ودعوا میکردن.
تا آخرش عروسی کردم و رفتم شهرشون یه شهر کوچیک بود ک نمیشد پامو بیرون بزارم مردمش بی فرهنگ بودن 18 سالمبود. اونجا مثل یه زندونی بودم صبح ازساعت 7 تا 10 شب تک و تنها تو یه خونه ک کنار خونه مادر شوهرم بود بودم
وقتیم پیش اون میرفتم فقط بهم گیر میداد و به مادر پدرم حرف میزد .همش منو مسخره میکردن هرکسی یه اسم حقیرانه واسم گذاشته بود .. جلو جمع تو مهمونیبه شوخی منو تحقیر میکردن. شوهرمم بهم اصا توجه نمیکرد انگار من ی وسیله واسه اونم. مشاوره حرف میزدم میگفت فلان لباسو فلان کارو انجام بده شوهرت اومد از سر کاراینجور رفتار کن . همشو مو به مو انجام میدام خوش رو بودم ولی سریع میرفت سراغنیازهاش از جمله غذا خوردن و.. و قتیم کارش تموم میشد میخوابید یا اخبار نگاهمیکرد نمیشد باهاش یه کلمه حرف بزنی . سرم داد میزد . قهر میکردم اصا سراغمونمیگرفت چی شده . گاه گاهی با هم شوخی میکردیم با هم شاد بودیم . مادرش بی نهایتتو زندگیمون دخالت میکرد از مادرم واس شوهرم یه دیو ساخته بود . جرعت نمیکردم بهمادرم زنگ بزنم میزدم میگفتن مامانت بهت خط داده ک بد باشیو... . دوستداشتم مث همهدخترا دیگه شوهرم باهام باشه دوسداشتم پیشش احساس ارامش کنم ولی جز سیاست چیزی بینما نبود . ازش نفرت گرفته بودم از زندگی تکراری . همه چی دست مادر شوهرم بود روزایآخر شوهرم بی اجازش ی هزاریم خرج نمیکرد . تو خونه هیچی نمیاورد . از بس تنها بودمو احتیاج به ی سرگرمی داشتم با دنیا مجازی آشنا شدم و شروع کردم به وبلاگ نویسی وتو یه وبلاگ گروهی ک چند نفر میومدن مثحرفای باشگاه خودمون بحث میکردن عضو بودم . معتادش شده بودم یه شخصیت جدا تو نتداشتم کلی دوست اونجا داشتم . جوری ک صبحتا شب ک شوهرم بیاد بجز وقتای ک کار میکردم تو اون وبلاگ بودم .
دیگه حوصله زندگی مشترکو نداشته تحمل نداشتم دوسداشتم مث همه بیام توجامعه . گاهی یک ماه یه آدم به چش نمیدیدم ! آرزو میکردم بشه طلاق بگیرم ولی نمیشدخانوادم حمایتم نمیکردن ینی باورشون نمیشد من ناراحتم چون از نظر مالی وضعمون خیلیخوب بود. هیچی واسم لذت نداشت حتی خریدن یه طلا چند ملیونی . تا ی مسافرت پیش اومدو مادر پدرم رفتار شوهرمو دیدن و شناختنش . و من جلو مادرم با گریه داد میزدممیخوام بمیرم میخوام خودمو بکشم شوهرمو نمیخوام ازش بدم میاد . وقتی برگشتیم شوهرمخیلی بد شده بود جوری که جلو خانوادم بهم حرف میزد . فردا مسافرتمون به بابام گفتمدنبالم اومد اومدم خونه بابام . تا دوماه حتی شوهرم زنگ نزد ک من کجام ؟؟ بعددوماه اس داد طلاق میخوای یا برگرد. بعدشخانوادش اومدن و یه سری حرف بار من کردن و گفتن برگردم کتکمم میزن و بی اجازه اوناحق ندارم کاری کنم یا برم مهرمو ببخشم طلاق بگیرم . شوهرم هیچی نمیگفت . رفتیم تواتاق حرف بزنیم ولی انگار یه غریبه پیشم بود . شوهرم میگفت برگردم و من نمیخواستم.اون لحظه خیلی ناراحت بود حتی گریه کرد . خانوادش تو گوشش میخوندن باید منو طلاقمبده خودش دلش نمیخواست زنگ میزد گریه میکرد ولی من ازش نفرت داشتم . گاهیم زنگمیزد حرفاشو انکار میکرد و میگفت از خداشه منو طلاقم بده . خانواده منم ا زد اونپیش من میگفتن .
من شرط میزاشتم مثا خونمو بیاره اینجا و.. قبول نمیکرد بعد دو روزقبول میکرد منم از ترس اینکه مث وعد های همیشه اش دروغ بگه و برگردم و این فرصتطلاق رو از دس بدم برنمیگشتم .گاهی دلم واسش تنگ میشد گاهی ازش نفرت داشتم !!همهچی میگذشت . اون یه ماه اول سریع از من واس عدم تمکین شکایت کرده بود بعد من واسمهریم . تا کم کم دادگاه و... الان یه سال و چند ماه من خونه بابامم و اونم دیگهحتی یه زنگ نمیزنه و کلا منو فراموش کرده و خیلی وقته با ی دختر اشنا شده میخوادازدواج کنه .
میدونم منم اشتباه های زیادی داشتم . ولی همیشه دلم میخواست شوهرم یکماه کامل یه حرف بزنه و پاشو تو یه کفش کنه که من باید برگردم و سریع یع خونهبگیره و بیاد دنبالم منو ببره تو خونم . هزار دفعه التماسش کردم لباسامو بیاره ولینیاورد دنبال کوچیک ترین چیز بود که حال منو بگیره . بخدا هرکی میبینم میگه چرااینقد شکسته شدی قبلا تو ی مراسم میرفتم همه دیدشون به من بود از بس خوشکل بودمولی الان هیچی واسم نمونده اینقد گریه کردم زیر چشم همش خط و پفه.
دلم واس خودم میسوزه فقط20سالمه بیوه میشم . الان حتی طلاقمم نمیدهمیگه باید کل مهرمو با طلاهای عقدو بدم تا طلاقم بده . منم الان یه بیوه ام احتیاجبه یه مقداری پول دارم واس ادامه زندگی با اینکه دو تا کارخونه داره . این همه بلاسرم آورده گاهی دلم براش تنگ میشه . بخدا افسرده شدم دیونه شدم . نمیدونم چی کنم . آخه کی با یکی ک قبلا ازدواج کرده ازدواج میکنه ! گاهی دوسدارم سریع طلاق بگیرم ازدواج کنم دهن همه مردم بسته شه . خسته ام خسته نمیدونم از کدوم دردم بگم ای خدا من فقط 20 سالمه این حقم نیست بخدا .

 

بدبخت.

عضو جدید
نمیدونم چی کنم یه روز به گذشته و بدبختیام فک میکنم یه روز به خوبیای خیلی کمی ک بود و حسرت میخورم . دلم واس وسایل خونم تنگ شده لباسام همه چیم از دس رفت . گاهی به آینده و بیوه بودنم . نمیدونم چی کنم دوسدارم بمیرم بخدا .
 

بدبخت.

عضو جدید
عزیزم توفقط بخداتوکل کن وهیچ وقت فراموشش نکن تا خودش نجاتت بده.ایشالله هرچه زودتتر مشکلت حل بشه

ممنون . ولی بخدا شاید باورتون نشه این اتفاق منو از خدا هم دور کرده همش میگم چرا اینجور شد چرا من !! ذختای ک یه ذره به فکر آبرو نبودن و هرکاری میکردن الان خوشبختن ولی من بدبخت که همش تو طول زندگیم یه خطا ازم سر زده اینجور شدم.
 

samira-71

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم الان 21 سالمه میدونم خیلی شرایط سخت و بدی دارین. ولی باید واسه آینده تلاش کنین . قدر خودتون رو بدونین از کی تا حالا یبار ازدواج ناموفق باعث بدبختی شده؟(آخه کی با یکی ک قبلا ازدواج کرده ازدواج میکنه) اشتباه نکن قتل که نکردی کسی بشانسه تو رو ک خوب باشی به این نکته آنچنان توجه نمیکنه تاثیر داره نه در حدی که شما میگی . امیدت به خداباشه . دل تنگی واس کسی که رفته هم فایده نداره
 

بدبخت.

عضو جدید
منم الان 21 سالمه میدونم خیلی شرایط سخت و بدی دارین. ولی باید واسه آینده تلاش کنین . قدر خودتون رو بدونین از کی تا حالا یبار ازدواج ناموفق باعث بدبختی شده؟(آخه کی با یکی ک قبلا ازدواج کرده ازدواج میکنه) اشتباه نکن قتل که نکردی کسی بشانسه تو رو ک خوب باشی به این نکته آنچنان توجه نمیکنه تاثیر داره نه در حدی که شما میگی . امیدت به خداباشه . دل تنگی واس کسی که رفته هم فایده نداره
بخدا نمیدونم دیگه چیکار کنم.
 

J.AVID

عضو جدید
1- با طلاق زندگی به آخر نمی رسه مغز ملت هم (ان شاء الله) اینقدر رشد کرده که ازدواج با آدمی که قبلا طلاق گرفته براشون مشکلی نداشته باشه.
(فقط یاد گرفتن دختر باکره مردمو بازی بدن)
خطاب به شوهرت: تو که می خواستی بازی در بیاری و گوشی مامان جونت بودی زن می خواستی چکار؟ دوست (دختر) ها راضی ت نمی کردن.
پیشنهاد:
ازش طلاق بگیر این درست بشو نیست (مگر اینکه بخوای (در بهترین حالت) با همین وضع باهاش ادامه بدی می تونی؟!)
به زندگیت ادامه بده (درس، کار ، تفریح ...ازدواج مجدد با آدمی که واقعا شایسته باشد)
 

بدبخت.

عضو جدید
بخدا دو دفعه دادگاه رفتیم همش قاضیا بهش گفتن ک مرد باش . حتی بار آخر قاضی داد میزد سرش مرد باش طلاقش بده . مغز جامعه رو که نگو من تو عمرم یه مرد وارد زندگیم شده اونم شوهرم بوده و تموم شده .ولی خیلی دخترا میشناسم روزی با ده تا پسرن . مردم اونا رو خوب میبینن ولی یکی مثل منو بد. ممنون
 

محمدرضا گلـزار

اخراجی موقت
در نظر داشته باش که :
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه ...

طلاق همیشه پایان زندگی نیست ...
گاهی شروع یک رابطه و زندگی جدیده ...
.
.
با این شرایطی که توصیف کردی .... خیلی خوبه که داری طلاق میگیری .... ایشالا به یاری خدا یه زندگی خوب میسازی.
 

J.AVID

عضو جدید
بخدا دو دفعه دادگاه رفتیم همش قاضیا بهش گفتن ک مرد باش . حتی بار آخر قاضی داد میزد سرش مرد باش طلاقش بده . مغز جامعه رو که نگو من تو عمرم یه مرد وارد زندگیم شده اونم شوهرم بوده و تموم شده .ولی خیلی دخترا میشناسم روزی با ده تا پسرن . مردم اونا رو خوب میبینن ولی یکی مثل منو بد. ممنون

اگه طلاق نمی ده مهریه رو بذار اجرا ببین می تونید (در عوض بخشیدن مهریه) ازش طلاق بگیرید (مهریه کمتر از 100 سکه که نیست؟)
 

mohammad5mousavi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام تو هم مشکل یکی از فامیلهای نزدیک مارو داری

اونم شوهرش طلاقش نمیده اومده ماشین مارو دزدیده
الان دو روزه هیچ خبری ازش نیست پیام داده میگه زن بچمو بگو بفرستن خونه بابام دو دانگ ماشینم به نامم بزنین تا ماشین بیارم

4سال پیش راننده ماشین بوده و میخواد دستبزاره رو ماشین:mad:
همه خانواده ها رو داغون کرده:(
زن و بچشو که اصلا نگو:(

خدا کنه همه مشکلشون حل شه
 

بدبخت.

عضو جدید
اگه طلاق نمی ده مهریه رو بذار اجرا ببین می تونید (در عوض بخشیدن مهریه) ازش طلاق بگیرید (مهریه کمتر از 100 سکه که نیست؟)

من الان مهرمو اجرا گذاشتم . ولی چون سربازی نرفته بود چیزی بنامش نیست فقط قول نامه اس که دادگاه میگه چون سند داره قبول نیست . بعد من الان نزدیک 20 ملیون جهیزیه بردم ک اونجا جا مونده . الانم ک برگشتم ترمی 400 شهریه میدم . 2 تومن پول وکیل دادم . خرج خوراک و پوشاکم پای بابام ولی خب با چ ویی بگم بابا الان تو یه تومن به من بده شهریه دانشگاه بدم یا... تازه واسه یه وام بابام ضامنش شده بود . بعد الان از اون وقت ک من برگشتم نمیریزه حساب هرماه جلو حقوق بابامو میگیرن و بابام میریزه حساب تا حقوقشو بدن تا الان دو تومن فقط وام اونو داده . من میگم آدم حسابی بفهم منو تو بدبخت کردی حقمه یه مقدار بهم بدی و منم بقیه شو میبخشم . میگه نه یا کل مهرتو میبخشی گاهی هم میگه طلاهای زمان عقد رو هم پس بدم .تا طلاقم بده . خب من نمیتونم کل مهرمو ببخشم چون واقعا واسه ادامه زندگی به مقداری پول احتیاج دارم . الان یه سال و نیمه یه هزارتومنی شوهرم به من نداده . مهرم بالا 300 تاس
 

بدبخت.

عضو جدید
سلام تو هم مشکل یکی از فامیلهای نزدیک مارو داری

اونم شوهرش طلاقش نمیده اومده ماشین مارو دزدیده
الان دو روزه هیچ خبری ازش نیست پیام داده میگه زن بچمو بگو بفرستن خونه بابام دو دانگ ماشینم به نامم بزنین تا ماشین بیارم

4سال پیش راننده ماشین بوده و میخواد دستبزاره رو ماشین:mad:
همه خانواده ها رو داغون کرده:(
زن و بچشو که اصلا نگو:(

خدا کنه همه مشکلشون حل شه

خدا کنه هیچ دختر گیر مرد نامرد نیوفته.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا لعنت کنه اینجور آدما رو. اینا که نمیخوان زندگی کنن چرا یکی دیگه رو بدبخت میکنن؟! خدایا کجایی؟! زود جواب بده خدایا, عدالتت کجاست؟!
 

ahmadpashaei

عضو جدید
البته بابات باید بکشه حالا حالاها. ولی تو کار خوبی می کنی طلاق می گیری. پسری که سربازی نره نمیخوام جسارت کنم ولی واقعا به درد جرز لای در نمیخوره و از حقوق عادیش هم نمیتونه استفاده بکنه که.
 

بدبخت.

عضو جدید
خدا لعنت کنه اینجور آدما رو. اینا که نمیخوان زندگی کنن چرا یکی دیگه رو بدبخت میکنن؟! خدایا کجایی؟! زود جواب بده خدایا, عدالتت کجاست؟!

آخ حرف دلمو زدی . همیشه ازش میپرسم تو ک میخواستی اینجور کنی چرا به زور منو گرفتی تازه داشتم میفهمیدم کیم! تازه داشتم رشد میکردم هم نوجونی مو تباه کرد هم جوونی مو الانم دس از سرم برنمیداره . نصف سال هم نگذشت یه دختر دیگه گیر آورده الانم چپ و راس به من اس میده دارم ازدواج میکنم .و تهدیدم میکنه تا آخر عمر طلاقم نمیده و مهرمو قسطی میکنه ماهانه میندازه جلوم . اگه خواستمم برگردم باید برم کنیزی زنشو بکنم .خیلی آشغاله خیلی نابودم کرده
 

nazi jooon

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
حالا خداروشکر که بچه ندارین.به نظرم وکیلتون بیشتر از همه میتونه کمکتون کنه چون به راهکار مسئله واقفه.نباید از مهریه تون بگذرین چون حق شماست حتی اگه مجبور بشین یه مدت به زندگی قبلیتون برگردین تا نتونه به دلیل عدم تمکین شما رو مقصر جلوه بده و بخواد طلاق رو بدون مهریه بده.
 

eng_majid

عضو جدید
تا جایی که من میدونم مهریه رو قسط بندی میکنن اونم اگه طرف راضی بشه و انکار نکنه
ولی اگه خودتون با هم توافق کنید و یه مقداری واسه ادامه زندگیتون ازش بگیرید و مهر رو ببخشید خیلی خیلی سریعتر کار طلاقتون انجام میشه
 

J.AVID

عضو جدید
من الان مهرمو اجرا گذاشتم . ولی چون سربازی نرفته بود چیزی بنامش نیست فقط قول نامه اس که دادگاه میگه چون سند داره قبول نیست . بعد من الان نزدیک 20 ملیون جهیزیه بردم ک اونجا جا مونده . الانم ک برگشتم ترمی 400 شهریه میدم . 2 تومن پول وکیل دادم . خرج خوراک و پوشاکم پای بابام ولی خب با چ ویی بگم بابا الان تو یه تومن به من بده شهریه دانشگاه بدم یا... تازه واسه یه وام بابام ضامنش شده بود . بعد الان از اون وقت ک من برگشتم نمیریزه حساب هرماه جلو حقوق بابامو میگیرن و بابام میریزه حساب تا حقوقشو بدن تا الان دو تومن فقط وام اونو داده . من میگم آدم حسابی بفهم منو تو بدبخت کردی حقمه یه مقدار بهم بدی و منم بقیه شو میبخشم . میگه نه یا کل مهرتو میبخشی گاهی هم میگه طلاهای زمان عقد رو هم پس بدم .تا طلاقم بده . خب من نمیتونم کل مهرمو ببخشم چون واقعا واسه ادامه زندگی به مقداری پول احتیاج دارم . الان یه سال و نیمه یه هزارتومنی شوهرم به من نداده . مهرم بالا 300 تاس

الان اون وکیل ه 2 تومان گرفته نظری نداده؟
سربازی نرفته سربازه فراریه یه آشنایی جایی داشته باشید میتونه براش دردسر درست کنه (حداقل به عنوان تهدید)
دادن مهریه ربطی به بنام بودن وسربازی نداره، باید بده.
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
اول کار برین درخواست بدین که نام کاربریتون عوض بشه .. (وقتی که این واژه رو برای خودتون انتخاب میکنید از اولش موج منفی القا میکنید)

تمام حرفاتون رو خوندم
قبول دارم خیلی سخت بوده و واقعا آدم بزرگی هستین که تونستین تحمل کنید (یه تشکر هم برای خوب بودنتون:smile:)
و این نکته هم اولش بگم که الان فکر کنم قانون عوض شده و پسرایی هم که سربازی نرفتن میتونن سند بزنن (پس اینو پیگیر بشین)

باور کنید سخته برام بگم برین طلاق بگیرین
میدونم اون آقا پسر خیلی بد بوده وخیلی نامردی ها کرده ولی هر چی باشه فعلا شوهرتون هست ..
میگین یکم خاطره خوش داشتین ..
و اینکه نمیخوام باز چنین خاطرات تلخی براتون پیش بیاد ..

شما از وقتی که اومدین خونه پدرتون (یک سال و نیم) دیگه پا نزاشتین اونجا ؟!!
اگر اینطوره بنظرم برگردین خونه شوهرتون ولی قبلش قرار بزارین یبار دیگه همدیگر رو ببینید .. توی پارک یا جایی که با هم یه خاطره خوب دارین قرار بزارین .. بشینید رودررو (تلفنی نه) با هم حرف بزنید برای بار آخر تلاشتون رو بکنید ببنید میتونید با هم باشید یا نه .. صادقانه بهش بگو که برمیگردی ولی خونه مادرشوهر نه .. بگو یه خونه اجاره کنه (وضعشم که خوبه) بشین باهاش حرف بزن و ببین واقعا ته حرفاش چیه .. چون فکر میکنم این آقا پسر یکم جوون باشه و سست عنصر و دیگران دارن براش تصمیم میگیرن که اینقدر بالا و پایین داره .. و تو فعلا زنشی و تو باید جمعش کنی و این هنر زنونس (هنر زنونه رو میتونی از مادرت یا یه زن موفق توی فامیل یادبگیری)

خلاصه تمام تلاشت رو بکن برای بازگشت

خدانکرده اگر نشد برگرد
برگرد و درخواست طلاق بده دوباره

برای چگونه طلاق گرفتن و مهریه گرفتن فعلا نمیتونم چیزی بگم .. چون هیچ وقت در این مورد فکر نکردم ..

ببین ..
یکم پر انرژی باش
من خودم پسرم .. باور کن یکی از بزرگترین معیارم برای ازدواج اینه زنی بگیرم که اگر پامو کج گذاشتم کمکم کنه و اون دلداریم بده (دخالت های بیجا فرق میکنه با دلداری و کمک کردن)
یه فرصت دیگه بهش بده
گفتی پشت خط گریه کرده .. اینو بیاد داشته باش ولی یادآوری نکن براش
سعی کن قانعش کنی بازم با روی خوش و با اون حس زنونت (میدونم تکراره .. ولی برا بار آخر هم برو)


یه خدایی هم هست اون بالا
وقتی سختی هم کشیدی .. یه واژه هم بیشتر بهش نگو .. و اون شکرش باشد :smile:
یه خدایی هست برا تو بهترین ها رو میخواد
این کوچیکی ما هست نمیبینیم
قبول دارم خیلییییییییی سختی کشیدی ولی هنوز یه خدایی داری که همه چیز هست .. یبار دیگه ازش بخواه .. مطمئنم کمکت میکنه
سرنمازت .. قنوت شکر بگیر .. دلت شکست .. از خودش .. خودش رو بخواه :smile:

نمیدونم دیگه چی بگم
فقط امیدوام زندگیت رو به قشنگی بره .. انشالله :smile:
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخ حرف دلمو زدی . همیشه ازش میپرسم تو ک میخواستی اینجور کنی چرا به زور منو گرفتی تازه داشتم میفهمیدم کیم! تازه داشتم رشد میکردم هم نوجونی مو تباه کرد هم جوونی مو الانم دس از سرم برنمیداره . نصف سال هم نگذشت یه دختر دیگه گیر آورده الانم چپ و راس به من اس میده دارم ازدواج میکنم .و تهدیدم میکنه تا آخر عمر طلاقم نمیده و مهرمو قسطی میکنه ماهانه میندازه جلوم . اگه خواستمم برگردم باید برم کنیزی زنشو بکنم .خیلی آشغاله خیلی نابودم کرده

دو نفر اجیر کن بطور ناشناس یه جا گیرش بیارن تا میخوره بزننش و بعدش اخته اش کنن که این نامرد آبروی هر چی مرده برده
 

بدبخت.

عضو جدید
حالا خداروشکر که بچه ندارین.به نظرم وکیلتون بیشتر از همه میتونه کمکتون کنه چون به راهکار مسئله واقفه.نباید از مهریه تون بگذرین چون حق شماست حتی اگه مجبور بشین یه مدت به زندگی قبلیتون برگردین تا نتونه به دلیل عدم تمکین شما رو مقصر جلوه بده و بخواد طلاق رو بدون مهریه بده.
اون دیگه دخواستی واس تمکین داده یه پرونده بود که قاضیه جلسه آخر حذفش کرد . گفت اگه مرد خواست بره دوباره درخواست بده منم خواستم واس نفقه شکایت کنم . شوهرمم دیگه دخواست تمکین نداده . دنبال اینکه مهرم قسطی شه . 15 نفر آورده بود واسش قسم بخورن هیچی نداره اصا موندم مردم دیگه قرآن هم نمیپرستن .
 

بدبخت.

عضو جدید
الان اون وکیل ه 2 تومان گرفته نظری نداده؟
سربازی نرفته سربازه فراریه یه آشنایی جایی داشته باشید میتونه براش دردسر درست کنه (حداقل به عنوان تهدید)
دادن مهریه ربطی به بنام بودن وسربازی نداره، باید بده.

میگه واس طلاق چون شامل اون شرایط طلاق زن نمیشه کاری نمیشه کرد . واس مهریه هم اگه مالی هست معرفی کنیم . ما دو طبقه خونه داره با کارخونش معرفی کردیم خونه سندش بنام صاحب خونه قبلیه . کارخونشم ثبت نشده .ماشین و... هم بنام باباشه .الانم قسطی بشه براش مهم نیس چند وقت یبار میده ک حکم جلبش نیاد منم طلاق نمیده .
 

بدبخت.

عضو جدید
اول کار برین درخواست بدین که نام کاربریتون عوض بشه .. (وقتی که این واژه رو برای خودتون انتخاب میکنید از اولش موج منفی القا میکنید)

تمام حرفاتون رو خوندم
قبول دارم خیلی سخت بوده و واقعا آدم بزرگی هستین که تونستین تحمل کنید (یه تشکر هم برای خوب بودنتون:smile:)
و این نکته هم اولش بگم که الان فکر کنم قانون عوض شده و پسرایی هم که سربازی نرفتن میتونن سند بزنن (پس اینو پیگیر بشین)

باور کنید سخته برام بگم برین طلاق بگیرین
میدونم اون آقا پسر خیلی بد بوده وخیلی نامردی ها کرده ولی هر چی باشه فعلا شوهرتون هست ..
میگین یکم خاطره خوش داشتین ..
و اینکه نمیخوام باز چنین خاطرات تلخی براتون پیش بیاد ..

شما از وقتی که اومدین خونه پدرتون (یک سال و نیم) دیگه پا نزاشتین اونجا ؟!!
اگر اینطوره بنظرم برگردین خونه شوهرتون ولی قبلش قرار بزارین یبار دیگه همدیگر رو ببینید .. توی پارک یا جایی که با هم یه خاطره خوب دارین قرار بزارین .. بشینید رودررو (تلفنی نه) با هم حرف بزنید برای بار آخر تلاشتون رو بکنید ببنید میتونید با هم باشید یا نه .. صادقانه بهش بگو که برمیگردی ولی خونه مادرشوهر نه .. بگو یه خونه اجاره کنه (وضعشم که خوبه) بشین باهاش حرف بزن و ببین واقعا ته حرفاش چیه .. چون فکر میکنم این آقا پسر یکم جوون باشه و سست عنصر و دیگران دارن براش تصمیم میگیرن که اینقدر بالا و پایین داره .. و تو فعلا زنشی و تو باید جمعش کنی و این هنر زنونس (هنر زنونه رو میتونی از مادرت یا یه زن موفق توی فامیل یادبگیری)

خلاصه تمام تلاشت رو بکن برای بازگشت

خدانکرده اگر نشد برگرد
برگرد و درخواست طلاق بده دوباره

برای چگونه طلاق گرفتن و مهریه گرفتن فعلا نمیتونم چیزی بگم .. چون هیچ وقت در این مورد فکر نکردم ..

ببین ..
یکم پر انرژی باش
من خودم پسرم .. باور کن یکی از بزرگترین معیارم برای ازدواج اینه زنی بگیرم که اگر پامو کج گذاشتم کمکم کنه و اون دلداریم بده (دخالت های بیجا فرق میکنه با دلداری و کمک کردن)
یه فرصت دیگه بهش بده
گفتی پشت خط گریه کرده .. اینو بیاد داشته باش ولی یادآوری نکن براش
سعی کن قانعش کنی بازم با روی خوش و با اون حس زنونت (میدونم تکراره .. ولی برا بار آخر هم برو)


یه خدایی هم هست اون بالا
وقتی سختی هم کشیدی .. یه واژه هم بیشتر بهش نگو .. و اون شکرش باشد :smile:
یه خدایی هست برا تو بهترین ها رو میخواد
این کوچیکی ما هست نمیبینیم
قبول دارم خیلییییییییی سختی کشیدی ولی هنوز یه خدایی داری که همه چیز هست .. یبار دیگه ازش بخواه .. مطمئنم کمکت میکنه
سرنمازت .. قنوت شکر بگیر .. دلت شکست .. از خودش .. خودش رو بخواه :smile:

نمیدونم دیگه چی بگم
فقط امیدوام زندگیت رو به قشنگی بره .. انشالله :smile:

بهش اس دادم حتی بهش گفتم ک اون وقتا ک جوابشو ندادم بخاطر فلان حرفا و رفتارش بوده ک منم عصبانی شدم. بهش گفتم هر دو مون مقصر بودیم بهش گفتم اشتباهامون چی بوده و... و اون تو جواب من فقط گفته گذشته ها گذشته امیدوارم خوشبخت شی تموم . یه روز بهم اس داد گفت با من ازدواج میکنی ؟منم همینطور جوابشو دادم تا آخرش قرار شد خونه بگیره . بعد من ناشیزه شده بودم ینی اول بار امضا کرده بودم برنمیگردم . بابام گفت باشه مگه برنمیگردی تو که پرونده ات دادگاه برو از طریق دادگاه برگرد شای پشوهرت بخواد گولت بزنه پرونده مهریت لغو کنی. منم رفتم درخواست دعوت به تمکین دادم ینی گفتم سازش میکنم برگردم سر زندگیم . وقت دادگاه گذاشتن وقتی اومد دادگاه فک کردم الان میگه باشه خونه میگیرم و.. یه هو دیدم نه گفت خونه نمیگیره و من چند ماه پیش برنگشتم . قاضی هم یه چند تا حرف بهش زد که نامرده و... اخرش قاضیه نوشت من قبلا برنگشتم شوهرمم الان خونه نمیگیره پرونده از لیست حذف شه . اون هم دیگه اصا درخواست تمکین نداد اس هم نداد. همین صبح خودم بهش اس دادم . تو جوابم نوشت بین ما علاقه ای نیست و من کی میخوام مسخره بازی و تموم کنم و میخواد سیم کارتشو عوض کنه و به زودی با دختر ازدواج میکنه .خیلی نامرده خیلی. در کل ممنون حرفاتون ارامش بخش بود .
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
این به خاطر قانونای بیخود اساسیه ماست...
وقتی حق طلاق با مرد باشه..وقتی همه چی به نفع اون باشه...
معلومه که همچین کاریو میکنن...
:cool:
 

بدبخت.

عضو جدید
این به خاطر قانونای بیخود اساسیه ماست...
وقتی حق طلاق با مرد باشه..وقتی همه چی به نفع اون باشه...
معلومه که همچین کاریو میکنن...
:cool:
فقط یه مهریه به نفعه زن بود ک به زور مهریه از شر یه نامرد راحت شه اونم زدن داغونش کردن . یه رای قاضیا میدن ادم حساب میکنه 200 سالشم بشه شوهرش حقشو نداده . نمیدونم کجا خدا گفته مهریه رو قسطی کنین !
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط یه مهریه به نفعه زن بود ک به زور مهریه از شر یه نامرد راحت شه اونم زدن داغونش کردن . یه رای قاضیا میدن ادم حساب میکنه 200 سالشم بشه شوهرش حقشو نداده . نمیدونم کجا خدا گفته مهریه رو قسطی کنین !

موندم این مردا طلبکارم هستن..میگن چرا مهریه میگیرین

بیاااا اینم از مهریهههههههههه....

وقتی زندگی ،زندگی نباشه برات...میگی بابا"مهرم حلال جونم آزاد"..

دختر همسایه ما همسن منه الان 2سالی هس طلاق گرفته...پسره تو زرد از اب دراومد..دختره چ دختره خوبه..تک دختر!!

پسره طلاقش نمیداد هی دختره رو عذاب میداد..اخر سر پدرش گف ولش کن مهر مخاد چیکار دخترمو از شرش خلاص کنم..بخشیدن مهر رو!!
:cool:
 

vahid_007_006

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

موندم این مردا طلبکارم هستن..میگن چرا مهریه میگیرین

بیاااا اینم از مهریهههههههههه....

وقتی زندگی ،زندگی نباشه برات...میگی بابا"مهرم حلال جونم آزاد"..

دختر همسایه ما همسن منه الان 2سالی هس طلاق گرفته...پسره تو زرد از اب دراومد..دختره چ دختره خوبه..تک دختر!!

پسره طلاقش نمیداد هی دختره رو عذاب میداد..اخر سر پدرش گف ولش کن مهر مخاد چیکار دخترمو از شرش خلاص کنم..بخشیدن مهر رو!!
:cool:


اقا ما تسلیم پرچم سفید


ولی برعکسش هم هست بله
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا