مشاعرۀ سنّتی

[atish_baran]

دیروز را به خاطر بسپار و باز گرد
​

و ان را عزیز دار که امروز می رسد

 

[2sadaf2]

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 

[mim-shimi]

در جهان خیرات او بیش است از آنک
آید اندر وهم و گنجد در ضمیر

 

[magsod]

روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم

 

[atish_baran]

رهرو ان نیست که گه تند و گهی خسته رود
​

رهرو ان است که اهسته و پیوسته رود

 

[magsod]

دی دامنش گرفتم که گوهر عطایی
شب خوش مگو مرنجان که امشب از ان مایی
افروخت روی دلکش شد سرخ همچو اخگر
گفتا بس است کم کن تا چند از این گدایی

 

[meibudy]

زلف پر چين تو مشاطه شبي شانه نكرد
كه دو صد خون به دل محرم و بيگانه نكرد

خرمني نيست كه غمهاي تو بر باد نداد
خانه‌اي نيست كه سوداي تو ويرانه نكرد

آخرش چرخ به زندان مكافات كشيد
هر كه را سلسلهء موي تو ديوانه نكرد

 

[meibudy]

When a Man Lies He Murders

Some Part of the World

These Are the Pale Deaths Which

Men Miscall Their Lives

All this I Cannot Bear

to Witness Any Longer

Cannot the Kingdom of Salvation

Take Me Home​

 

[atish_baran]

دی دامنش گرفتم که گوهر عطایی
شب خوش مگو مرنجان که امشب از ان مایی
افروخت روی دلکش شد سرخ همچو اخگر
گفتا بس است کم کن تا چند از این گدایی

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
​

دولت صحبت ان مونس جان ما را بس

 

[magsod]

سر رشته جان به جام بگذار
کاین رشته از او نظام دارد

 

[shanli]

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباد که تا کسی
مقبول ِ طبع ِ مردم ِ صاحب نظر شود

حافظ

 

[meibudy]

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

 

[meibudy]

همی گویم که خوابی بود و بگذشت​

​

بیابان را سرابی بود و بگذشت​

​

به این پندار می بندم دو دیده​

​

که شاید بینم آن خواب پریده​

​

ولی افسوس دیگر صحنه خالیست​

​

ازان بر پرده نقشی هم به جا نیست​

​

منم تنها و این بیداری سرد​

​

دل غمگین و چشم آسمان گرد​

 

[meibudy]

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی​

​

​

​

شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی​

​

​

​

آه باران من سراپای وجودم آتش است​

​

​

​

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی​

​

 

[meibudy]

ای زندگی و تن و توانم همه تو​

​

​

​

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو​

​

​

​

تو هستی من شدی از آنی همه من​

​

​

​

من نیست شدم در تو از آنم همه تو​

​

 

[کالیگولا]

وین چرخ مردم خوار را / چنگال و دندان بشکنم
هفت اختر بی آب را/ کاین خاکیان می خورند

 

[بشارت]

دامن کشان همی شد, در شرب زر کشیده
صد ماهرو ز رشکش, جیب قصب دریده
از تاب آتش می ,بر گرد عارضش خوی
چون قطره های شبنم, بر برگ گل چکیده
لفظی فصیح وشیرین,قدی بلند وچابک
رویی لطیف وزیبا,چشمی خوش وکشیده

 

[shanli]

هر نفس مهر فلک بر دگری می افتد / چه توان کرد چو این سفله چنین افتاد است
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند / کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

 

[MMZ]

تار و پود هستي را، سوختيم و خرسنديم
رند عافيت سوزي، همچو ما كجا بيني؟

 

[2sadaf2]

ياد باد آن صحبت شبها كه با نوشين لبان
بحث سر عشق و ذكر حلقه ي عشاق بود

 

[hami_life]

در کشور عشق هیچکس رهبر نیست
هیچ شاهی به گدا سرور نیست

 

[2sadaf2]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

 

[hami_life]

همه عمر بر ندارم سر از اين خمار و مستي
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
تشکرش مال خان صدفه
تقلب کردم

 

[2sadaf2]

يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شكست گيرد

 

[hami_life]

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدارا با که این بازی توان کرد

 

[2sadaf2]

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند
نياز نيم شبي رفع صد بلا بكند

 

[hami_life]

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
ون در این راه دن خویش به دریا فکنم

 

[2sadaf2]

مارا كه درد عشق و بلاي خمار كشت
عيسي دمي كجاست كه احياي ما كند

 

[shabnam_arch]

مژده ی وصل تو کو کز سرجان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

 

[hami_life]

مرا دردی است اندر دل
اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم
که مغز استخوان سوزد