»«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«
- شروع کننده موضوع dzzv_13
- تاریخ شروع
زندگی مثل پیانو است...
دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها.
اما زمانی می توان آهنگ زیبایی نواخت که
دکمه های سیاه و سفید را با هم فشار دهی.....
زندگی یعنی:
آرام شد
روش خاک ریختند
آرام شد
روش خاک ریختند
زنــבگــے مثــل پیــانـو اســت ، کلیــב هــاے سیــاه بـراے غـم و کــلیـב هـاے سفیــב بــراے شــاבے ،
امــا زمـانـے میتــواטּ آهنــگ زیبــایــے نـواخـت کــــﮧ کلیــב هــاے سیــاه و سفیــב رو بـا هـم بنــوازے....
گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو ...
بی هیچ امیدی !
بی هیچ امیدی !
زندگي جنبش جاري شدن است!
زندگي کوشش و راهي شدن است از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدامي داند.....
زندگي کوشش و راهي شدن است از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدامي داند.....
رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
خدا هست.
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
دامان خدا را می جوید .
خورشید هنوز طلوع میکند
فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :
بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :
امواج دریا، آواز می خوانند،
بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.
گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .
نیستی نیست .
هستی هست .
پایان نیست.
راه هست.
تولد هر کودک، نشان آن است که :
خدا هنوز از انسان ناامید نشده است .
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
خدا هست.
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
دامان خدا را می جوید .
خورشید هنوز طلوع میکند
فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :
بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :
امواج دریا، آواز می خوانند،
بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.
گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .
نیستی نیست .
هستی هست .
پایان نیست.
راه هست.
تولد هر کودک، نشان آن است که :
خدا هنوز از انسان ناامید نشده است .
زندگی آموخت مرا....
بر سر هر راهی , چاهیست با نام شکست .
چه هراسی دارد این عزل ستبر .
و عجب گامی که از هول شکست, هیچگاه راه نمی پوید .
تلخی هجر از سوی کسی که زمانی به تو می بالید
یا غروبی دلتنگ ,که خبر میدهد از یک دل پر .
از پریشانحالی یک موج , بیقرار از دوری
از نگاهی پر از اشک , که به تاراج داده همه دارایی خویش . .
زندگی گفت :
همه هستی من پر از این حادثه هاست .
و تو
از سختی یک دل به ستوه آمده ای ؟
راه بسیار است
مرنج...
تو فقط گام بنه
با اراده و پر تلاش
و یقینی که پر از یاد خداست .
بر سر هر راهی , چاهیست با نام شکست .
چه هراسی دارد این عزل ستبر .
و عجب گامی که از هول شکست, هیچگاه راه نمی پوید .
تلخی هجر از سوی کسی که زمانی به تو می بالید
یا غروبی دلتنگ ,که خبر میدهد از یک دل پر .
از پریشانحالی یک موج , بیقرار از دوری
از نگاهی پر از اشک , که به تاراج داده همه دارایی خویش . .
زندگی گفت :
همه هستی من پر از این حادثه هاست .
و تو
از سختی یک دل به ستوه آمده ای ؟
راه بسیار است
مرنج...
تو فقط گام بنه
با اراده و پر تلاش
و یقینی که پر از یاد خداست .
زندگی عجیبه......چون تا گریه نکنی کسی ارومت نمیکنه.تا نخوای بری کسی نمیگه بمون .تا نری قدرتو کسی نمیدونه. تا نمیری کسی نمیبخشتت
زندگی مثله شطرنجه!تا بلد نیستی همه یادت میدن اما تا یاد گرفتی همه دوست دارن شکستت بدن!..
زندگی مثله شطرنجه!تا بلد نیستی همه یادت میدن اما تا یاد گرفتی همه دوست دارن شکستت بدن!..
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند
گفته بودم مردم اینجا بدند
دیدی ای دل ساقه جانت شکست
آن عزیزت عهد و پیمانت شکست
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست
هیچکس در زندگی غمخوار نیست
دیدی ای دل دوستیها بی بهاست
کمترین چیزی که می یابی وفاست
نوبهار عمر را دیدی چه شد
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد
ای دل اینجا باید از خود گم شوی
عاقبت همرنگ این مردم شوی..
گفته بودم مردم اینجا بدند
دیدی ای دل ساقه جانت شکست
آن عزیزت عهد و پیمانت شکست
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست
هیچکس در زندگی غمخوار نیست
دیدی ای دل دوستیها بی بهاست
کمترین چیزی که می یابی وفاست
نوبهار عمر را دیدی چه شد
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد
ای دل اینجا باید از خود گم شوی
عاقبت همرنگ این مردم شوی..
باور کن ...
گاهی زندگی در دست هایی که از خودش گذشته تا تو را آرام کند
به تمام اتفاق های مانده و نمانده می ارزد .......
زندگی گاهی از هر طریقی می چسبد
وقتی کسی را داری که مرگ طبیعی با او را
به هر زندگی ِ غیر طبیعی ِ سرکش بدون او / ترجیح دهی ......
کسی با چشم های کشیده ...
که از هر بارانی که بی من / می آید می ترسد
زندگی یعنی
گاهی بی حرف و در سکوت
به زندگی ادامه دهی
و انقدر
بروی تا
ندانی که کجا خواهی رفت
تنها میدانم
پروردگارم
زندگی برایم ترتیب داده
بازیگرش خودم هستم
نه تو و نه هیچکس دیگر
اگر کسی را دوست بدارم
حتما در سرنوشتم بوده
اگر از کسی جدا بشوم در سرنوشتم
پس دیگر چه فرقی دارد
که من عاشقی کسی هستم که
حتی نمیداند
چه فرقی دارد
لبخند زدن را از یاد برده ام
چه فرقی دارد
که اشکهایم گاهی برای همان یک نفر میبارد
دل تنگش میشوم
و نگرانش
انگاه که صدایم را نمیشنود
چه فرقی دارد
چگونه زندگی کردنم
وقتی میدانم
او حتی روحش خبر ندارد چقدر برایم
عزیز هست
که به خیلیها نه گفته ام
گاهی بی حرف و در سکوت
به زندگی ادامه دهی
و انقدر
بروی تا
ندانی که کجا خواهی رفت
تنها میدانم
پروردگارم
زندگی برایم ترتیب داده
بازیگرش خودم هستم
نه تو و نه هیچکس دیگر
اگر کسی را دوست بدارم
حتما در سرنوشتم بوده
اگر از کسی جدا بشوم در سرنوشتم
پس دیگر چه فرقی دارد
که من عاشقی کسی هستم که
حتی نمیداند
چه فرقی دارد
لبخند زدن را از یاد برده ام
چه فرقی دارد
که اشکهایم گاهی برای همان یک نفر میبارد
دل تنگش میشوم
و نگرانش
انگاه که صدایم را نمیشنود
چه فرقی دارد
چگونه زندگی کردنم
وقتی میدانم
او حتی روحش خبر ندارد چقدر برایم
عزیز هست
که به خیلیها نه گفته ام