داستان یک سرباز !

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
سلام
ما همیشه در مورد هشت سال دفاع مقدس صحبت میکنیم و از رشادت ها و دلاوریهای سربازامون تو اون زمان میگیم
اما در مورد حواشی زندگی این سربازانی که عضوی از بدنشونو از دست دادن هم فکر کردید
بذاریم منظورمو با یه داستان از سربازی بگم که:

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس
گرفت و گفت: ((پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛
ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.))
پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ((ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.))

پسر ادامه داد : ((ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده
و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد
و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی کند.))

پدرش گفت: ((ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است.
ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.))

پسر گفت: ((نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند.)) آنها در جواب
گفتند: ((نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی

خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه
بازگردی و او را فراموش کنی.))

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.
چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی
جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.

با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.
پسر آنها یک دست و پا نداشت
.
.

حتی زمانی که تردید داریم قلب ما در یقین است

شما به جای پدر و مادر اون سرباز بودید چیکار میکردید؟
مایی که تجربه جنگ رو داشتیم و خیلی از سربازمون با چنین شرایطی روبرو بودن
آیا واقعا" توان روبرو شدن با همچین شرایطی رو داشتید؟
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حتی زمانی که تردید داریم قلب ما در یقین است

شما به جای پدر و مادر اون سرباز بودید چیکار میکردید؟
مایی که تجربه جنگ رو داشتیم و خیلی از سربازمون با چنین شرایطی روبرو بودن
آیا واقعا" توان روبرو شدن با همچین شرایطی رو داشتید؟


شوكه شدم،اواسط داستان حدس زدم كه يه اتفاقي برا خود سربازه افتاده.
من بودم،با شنيدن حرفش،ميگفتم،باشه عزيزم بيارش،خلاصه يه جور پسره رو ميكشوندم خونه،بعد از مطمئن بودن سلامتيش و اونوقت يه جوري قانع ميكردم پسرمو كه مراكزي هستن كه ميتونن بيشتر از ما به دوستش كمك كنن!!!
خلاصه يه جور گولش ميزدم و مينداختمش بيرون!


راجع به جنگ خودمون هم حرف نميزنم،چون اصلا قابل قياس نيست با بقيه جنگ ها
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نميدونم چون قرار دادن خودمون در اون شرايط سخته ولي توي همين جنگ من سراغ دارم كه طرف موجي شده يا كاسه سرش در جنگ آسيب ديده ولي خانواده هاشون مشتاقانهاز اونها نگه داري ميكنن
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
نميدونم چون قرار دادن خودمون در اون شرايط سخته ولي توي همين جنگ من سراغ دارم كه طرف موجي شده يا كاسه سرش در جنگ آسيب ديده ولي خانواده هاشون مشتاقانهاز اونها نگه داري ميكنن
خب پدر و مادر اون سرباز هم اگه میدونستن که سربازی که دست و پا نداره پسرشونه مطمئنا" ازش نگهداری میکردن
اما چرا این حس رو واسه بقیه کسایی که واسه محافظ از ما این بلا سرشون میاد رو نداریم؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب پدر و مادر اون سرباز هم اگه میدونستن که سربازی که دست و پا نداره پسرشونه مطمئنا" ازش نگهداری میکردن
اما چرا این حس رو واسه بقیه کسایی که واسه محافظ از ما این بلا سرشون میاد رو نداریم؟

نميدونم شايد چون هنوز انسانيت درونمون رشد نكردههههههههه
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقتا خیلی جالب بود .خوب پدر ومادر نمیتونن همچین چیزیو تحمل کنن .شما درست میفرمایید جانبازانی هستند که در قید حیاتند اما از شدت سختی آرزوی مرگ میکنند ..من کسیرو میشناسم .ایشون شیمیای هستند تابستونا با چنگال از شدت خارش به کمر خود میزنن وکمر را زخمی میکنن. یا بنده خدایی را میشناسم که موجی شده که شاید خنده دار باشد هرروز خونواده را به باد کتک میزند وهمه را اذیت کرده .
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
يه سوال از خودت : خودت بودي چكار ميكردي؟
خواستم نظر خودمو آخر سر بدم
خب یه حالتش اینه که شاید تو حالت عادی نرم سرپرستی یه همچین آدمی رو به عهده بگیرم ولی وقتی کسی که واسم عزیزه اینو ازم بخواد موضوعش فرق داره اون وقت احتمالش بیشتره
اما من یه آدم وطن پرستم که حد و حدودی واسه این علاقه م قائل نیستم و کسی که خودشو واسه من فدا کرده باشه رو با سر قبول میکنم
شاید حرفام واست قابل باور نباشه ولی اگه تو شرایطش قرار میگرفتی توم عینه من جرف میزدی
چیزایی رو دیدم که شب و روز جلو چشامه حتی موقع خواب
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستم نظر خودمو آخر سر بدم
خب یه حالتش اینه که شاید تو حالت عادی نرم سرپرستی یه همچین آدمی رو به عهده بگیرم ولی وقتی کسی که واسم عزیزه اینو ازم بخواد موضوعش فرق داره اون وقت احتمالش بیشتره
اما من یه آدم وطن پرستم که حد و حدودی واسه این علاقه م قائل نیستم و کسی که خودشو واسه من فدا کرده باشه رو با سر قبول میکنم
شاید حرفام واست قابل باور نباشه ولی اگه تو شرایطش قرار میگرفتی توم عینه من جرف میزدی
چیزایی رو دیدم که شب و روز جلو چشامه حتی موقع خواب

توي جنگ بوديد؟
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
حقیقتا خیلی جالب بود .خوب پدر ومادر نمیتونن همچین چیزیو تحمل کنن .شما درست میفرمایید جانبازانی هستند که در قید حیاتند اما از شدت سختی آرزوی مرگ میکنند ..من کسیرو میشناسم .ایشون شیمیای هستند تابستونا با چنگال از شدت خارش به کمر خود میزنن وکمر را زخمی میکنن. یا بنده خدایی را میشناسم که موجی شده که شاید خنده دار باشد هرروز خونواده را به باد کتک میزند وهمه را اذیت کرده .
درست دوست عزیز
قبول کردن همچین آدمایی خیلی سخته و کسی که این کارو میکنه کم از کاری که خود اونا کردن نیست
شاید اون سربازی که واسه جنگ میره امید اینو داره که سالم برگرده و دوباره زندگی عادیه داشته باشه
اما کسی که از اینجور آدما نگهداری میکنه حقیقتا" کل زندگیشو باید فدا کنه
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
توي جنگ بوديد؟
اگه منظورتون اینه که تویه جنگ با عراق بودم نه
اون موقع بچه بودم و طعم آوارگیشو چشیدم
تو شرایط مشابه جنگ بودم که کم از جنگ نداشت و همه روزه با همچین آدمایی روبرو میشدم
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه منظورتون اینه که تویه جنگ با عراق بودم نه
اون موقع بچه بودم و طعم آوارگیشو چشیدم
تو شرایط مشابه جنگ بودم که کم از جنگ نداشت و همه روزه با همچین آدمایی روبرو میشدم

خوب ما هم خونمونو از دست داديم دور برم پر از جانبازه عموي 21 سالم شهيده ...
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
خوب ...چطوري برخورد داشتين ببخشيد فضولي ميكنم؟
راستش نمیخواستم بگم و دوست ه ندارم دوباره خاطرات اون موقع رو زنده کنم
ولی وقتی بهترین دوستت توو بغلت جون بده اون موقع میفهمی چی میگم
ببخشید نمیتونم ادامه بدم
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راستش نمیخواستم بگم و دوست ه ندارم دوباره خاطرات اون موقع رو زنده کنم
ولی وقتی بهترین دوستت توو بغلت جون بده اون موقع میفهمی چی میگم
ببخشید نمیتونم ادامه بدم
خواهش ميكنم ببخشيد فضولي كردم نميخواستم ناراحتتون كنمممممممممم
 

.angel.

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش که داستان جالبی بود و سری اول که خوندمش کپ کردم!اصلا نمیشه تصورشم کرد که اون همه سختیا برای آدم پیش بیاد و بخاطر همین اون پدر مادرم اصلا به ذهنشون خطور نکرده که برای پسر خودشونم ممکنه این اتفاق پیش بیاد!
ولی بنظرم میشد توی این شرایط مثلا به پسرشون میگفتن حالا که تو ازمون میخوای و واقعا دوستت ناراحته ما قبول میکینم
 

حنا جون

عضو جدید
مدینه گفتیو کردی خرابم. من میخوام یه چیز دیگه بگم .بیا رفیق از 8 سال دفاع مردای مردی بگیم که با دستای خالی جلوی 30 چند کشور جنگیدندواسه اینکه این خاک پایدار بمونه. دمشون گرم کارشون درست. ولی حالا چی؟ خاکمون داره خار میشه رفیق .حالا تو حستو بگو داره خار میشه..... .......................
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
مدینه گفتیو کردی خرابم. من میخوام یه چیز دیگه بگم .بیا رفیق از 8 سال دفاع مردای مردی بگیم که با دستای خالی جلوی 30 چند کشور جنگیدندواسه اینکه این خاک پایدار بمونه. دمشون گرم کارشون درست. ولی حالا چی؟ خاکمون داره خار میشه رفیق .حالا تو حستو بگو داره خار میشه..... .......................
دوست عزیز من نه آدم مذهبی هستم و نه طرفدار ...
از کی دفاع نمیکنم دارم واقعیت جامعه رو میگم
کسایی هستن که جونشون رو میدن و هیچ حقی ندارن در صورتی که بعضی .....
همیشه عادت کردیم بگیم به اینجور افراد میرسن در حالیکه واقعا" بهشون نمیرسن و عینه کباب دو طرف سوخته میمونن
من همه حرفامو تو امضام زدم و بهش پایبندم
اما این هم قسمتی از مشکلات جامعه مونه بی توجهی
 

حنا جون

عضو جدید
حرف منم همین کشور سر بلند یعنی خالی از فقر یعنی خالی از بدبختی و فلاکت یعنی رسیدگی به مردم یعنی نفس دادن بهشون نه نفس گرفتن ازشون
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگن معما چو حل گردد آسان شود الآن که می دونم آخر داستان چی میشه میگم نگهش میدارم ولی اگه بخوام صادقانه جواب بدم منم مثل مادرو پدر اون سرباز برخورد می کنم با اینکه میدونم بهشون مدیونم و فکر می کنم که اکثرا هم همین کارو می کنن و کمن آدماییکه اینقدر مردونگی داشته باشن ...
شاید دلیلش همونیه که مینا خانوم گفت : نبود انسانیت ، ولی به نظر من نمیشه براحتی به همچین آدمایی خرده گرفت ، اینقدر زندگی کردن سخت شده و مشغله های آدم زیاده که به زور از پس خودشوخانوادش برمیاد چه برسه به نگهداری از فردی که این مشکلاتو داره با وجود اینکه بهش مدیون باشه ... البته هستن آدمای خیری که به نحوی سعی میکنن به جانبازا کمک کنن ... امیدوارم که هممون بتونیم در حد توانمون هر کاری که از دستمون بر میاد براشون انجام بدیم ...

دوست عزیز من نه آدم مذهبی هستم و نه طرفدار ...
از کی دفاع نمیکنم دارم واقعیت جامعه رو میگم
کسایی هستن که جونشون رو میدن و هیچ حقی ندارن در صورتی که بعضی .....
همیشه عادت کردیم بگیم به اینجور افراد میرسن در حالیکه واقعا" بهشون نمیرسن و عینه کباب دو طرف سوخته میمونن
من همه حرفامو تو امضام زدم و بهش پایبندم
اما این هم قسمتی از مشکلات جامعه مونه بی توجهی

باهاتون موافقم ....
واقعا تأسف آوره که اگه کوچکترین کاری براشون انجام بشه که نمیشه ، همه شاکی میشیم بدون اینکه به فداکاریایی که اونا انجام دادن و مشکلاتی که برای خودشونو خانواده هاشون به وجود اومده فکر کنیم...
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
این بهترین مورد برای یه کسیه که تو جنگ بوده

خیلی از جانبازای خودمون هستن که شیمیایی شدن به لطف اون صدام....

یه بار یه فیلم از یه شیمیایی دیدم که واقعا وحشتناک بود، بیچاره بدون دستگاه اکسیژن حتی نمی تونست نفس بکشه

حالا در برابر اینا اونی که فقط دستو پاشو از دست داده هیچی محسوب نمیشه

ولی کلا هر قسمت بدن واقعا با ارزشه هر کدومشو که از دست بدی وحشتناکه
 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ی مملکت باید جوناشو خیلی مرد بار بیاره که از خاکش دفاع کنن.
اگه بخوام واقعیتو بگم باید بگم که نمیتونم کسیو با این شرایط تحمل کنم.
ولی اینو میدونم که خودم برای دفاع از کشورم پیش قدم میشم حتی اگه دست و پامو از دست بدم.
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
داستان جنگ ايران با عراق با همه جنگ ها فرق ميكنه،ايران از همه چيزش دفاع كرد.
دفاع از ناموس،شهرهايي كه عراق از ايران گرفت،به مدت چند روز تموم دخترها و زنا هارو حلال اعلام كرد!بعضي فاجعه ها قابل گفتن نيست.
مردم ما رفتن تا دفاع كنن و براي خودشون آرمان هايي داشتن كه مقدس بود،اما همونا الان نشستن گوشه خونه و يه عده اومدن سركار كه دارن از همه اون آرمان استفاده ابزاري ميكنن براي خودشون.
من زمان جنگ نبودم،اسمم رو عموم گذاشت،رمز عملياتشون بود.من شب يكي از عمليات هاي جنگ به دنيا اومده بودم.
وقتي من به دنيا اومدم،زنگ زده بود خونمون از جبهه،گفته بود بچه اتون پسره اسمشم محمد،براي خواهرم همين اتفاق افتاد.
داستان هايي از جنگمون تو تالار دفاع مقدس همين سايت هست كه اشك منو ديروز درآورد.
در كل جانباز هاي ما نور چشم مان،براي آزادي و بزرگي ايران جانباز شدن و بهاي آسايش الان مارو اونا دادن،بايد ما هم قدرشونو بدونيم.
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش نمى تونم پيش بينى كنم چون هيچى از روزگار جنگ درك نكردم ، ولى مسئله فقط غيرت و آزادگى نيست هر كس به اندازه توانش فداكارى ميكنه ممكنه يه نفر آرزو داشته باشه كه در كمال شجاعت ؛ مشكل ترين خدمات رو براى وطنش انجام بده ولى واقعاً از توانش خارج باشه ؛ مثلا همه ما احترام بسيار زيادى براى جانبازان قائليم ولى اكثرمون نميتونيم به عنوان قدردانى و اداى دين از اين عزيزان ازشون مراقبت كنيم
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان!! جالبی بود.
همه چیش بجز خود کشی! و نیویورک!!! قابل هزم بود
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیچاره اونایی ان که ازشون خبر ندارن و بیچاره تر اونایی که فقط ازشون حرف میزن

این بهترین مورد برای یه کسیه که تو جنگ بوده

خیلی از جانبازای خودمون هستن که شیمیایی شدن به لطف اون صدام....

یه بار یه فیلم از یه شیمیایی دیدم که واقعا وحشتناک بود، بیچاره بدون دستگاه اکسیژن حتی نمی تونست نفس بکشه

حالا در برابر اینا اونی که فقط دستو پاشو از دست داده هیچی محسوب نمیشه

ولی کلا هر قسمت بدن واقعا با ارزشه هر کدومشو که از دست بدی وحشتناکه
 

شب نما

عضو
زندگی دقیقا چیزی نیست که ما فکرشو میکنیم گاهی عکس العمل هایی رو میبینیم که خود تعجب میکنیم یا گاهی عکس العمل هایی رو انجام میدیم که مایه ی تعجب بقیه میشیم بعضی اوقات از توان ما خارجه که بدونیم واقعا خیلی مسایل رو تجزیه و تحلیل کنیم....
خود زندگی سراسر از کارایی که ممکنه سراسر پشیمانی باشه....
من اگه جای مادر اون سرباز بودم از خودم و زندگی ای مایه ی ناامید فردی شده دست میکشیدم چون دیگه برام معنایی نداشت که با یک قضاوت نادرست دوباره آسوده نفس بکشم.
 
بالا